مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

شاید باورش سخت باشه اما اینکه هنوز میتونم رژیم بگیرم منو دلخوش و خوشحال میکنه.

این نشون میده که اولا سالمم. یه ادم مریض به هیچ وجه نمی تونه برای خوراکی هاش برنامه ریزی کنه.

دوما نشون میده به نظم و انضباط در امور زندگیم پایبندم و اراده م برای انجام دادن کارهای تکراری که به نتیجه ی خوب منجر میشن زیاده.

 

رژیم گرفتن جز دلخوشی های فندقی منه. هر بار با عشق میرم براش خرید میکنم و برای خریدهام برنامه ریزی مالی می کنم! بعدش هر بار به خودم احترام میذارم و یه بشقاب رنگی میچینم تا شلخته و بی حوصله غذا نخورم. بعدش با عشق از بشقابم عکس میگیرم و توی پیجم (whataidasaid) میذارم تا بقیه هم ببینن و انگیزه بگیرن.

 

تو این روزای سخت و طاقت فرسا، رژیم گرفتن و رو اصول غذا خوردن چیزیه که خوشحالم میکنه. هم ذهنمو از حواشی پرت میکنه و هم باعث میشه خوش اندام باشم.

آره! رژیم گرفتن یکی از دلخوشی های فندقی منه!

 

این پست به دعوت حورا نوشته شده و البته نمی دونم چند کلمه شد چون با گوشی تایپ کردم.

من دعوت می کنم از لیدی آریانا و آسمان و البته هر کس دیگه ای که دوست داره؛ که از دلخوشی هاشون بنویسن :)

۳ نظر ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۴۱
آی دا

 آدم موقع سختی هاست که ادمای اطرافشو میشناسه. 

موقع خوشی و پولداری و شادی که همه خوب و مهربونن.

خدایا هیچ وقت ما رو محتاج کسی به غیر از خودت نکن.

این کشور لعنتی چرا باید باعث بشه پیش کس و ناکس ادم دست دراز کنه‌.

فکر می کنم اگه تا الان هرچقدر لطیف و صورتی زندگی کردم؛ منبعد زندگی چهره های خشنش رو میخواد بهم نشون بده.

۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۲۵
آی دا

دیروز اون دختری که بهش پی ام زده بودم جوابمو داد.

قرار شد هر سوالی داشتم ازش بپرسم.

ظاهرا روال دکترا تو اون دانشگاه خیلی فرق میکنه با دانشگاه های ایران.

گفت یه سری دروس هست مثل روش نوشتن مقاله و قوانین ثبت اختراع در اون کشور و ... که همه ی دانشجوها باید پاس کنن.

یه سری سمینار و اینام هست که هیچی.

همینطور یه سری دروس ریاضی.

اما  جالبش اینجا بود که بقیه درسا رو با نظر استاد برمیداری! نمی دونم تو ایرانم اینطور هست یا نه؛ اما برادرم مثلا همچین چیزی تابحال نگفته. بعد از هر دانشکده ای دلت بخواد درس برمیداری.

 

بعد که قضیه خیلی برام جالب شده بود، پرسیدم ازمون جامع بعد چطور میشه!! (ازمون جامع رو دانشجویان دکترا در سال اول یا دوم دکتراشون میدن و شامل یه سری دروس مهم رشته شون از لیسانس تا ارشده. دوبار اجازه دارن این امتحانو بدن)

گفت امتحان جامع مثل ایران نیست. به این شکله که سه تا مقاله بهت میدن، یکیشو انتخاب میکنی، و یک ماه وقت داری تا براش critical review  بنویسی!

بعد هم گفت که یک بار اینو افتاده و مجددا باید امتحان بده!

خلاصه من از دیروز خیلی ذوق زده ام که چقدر باحال که همه چیز فرق میکنه :)) 

 

 

+ ترجمه م رو تموم کردم و دیگه میخوام برنامه بریزم به صورت منظم زبان بخونم ^-^

۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۴۸
آی دا

امروز برداشتم به دختری تلگرام زدم. 

قبلا از روی ایمیلایی که دانشگاه میداد، از روی بخش رونوشت ایمیل چند نفر رو پیدا کرده بودم و همونجوری با دختری به اسم مهسا دوست شدم. یادم نمیاد گفته بودم یا نه.

بعد اون مهسا مهندسی برق بود، ادرس تلگرام یه دختری به اسم فاطمه رو داد که اون هم رشته ی منه و ترم اولی نیست بلکه سال دومشه.

من اوایل تابستون که نگران بودم دانشگاه موافقت نکنه ژانویه برم، همش پیگیر بودم که برای بقیه چطوره و اینا. اما اون زمان به این دختر یعنی فاطمه پی ام نزدم.

 

حالا چند وقتیه که دارم فکر میکنم که عناوین دروس چیه برای ترم اول و دوم من. توی سایت دانشگاه چارت رو زده، اما عناوین خیلی کلی هستن.

گفتم از فاطمه بپرسم که چه درسایی باید خوند و چجوریاست کلا.

ته دلم قیلی ویلی میره.

هر چند الان اونجا شبه و خب جواب نداده هنوز.

به خودم قول دادم که وقتی رفتم در حد شاگرد اول ظاهر بشم و خیلی خوب درس بخونم.

من باید تمام کم کاری های خواسته یا ناخواسته ای رو که برای لیسانس و ارشد انجام دادم رو اینجا جبران کنم.

چون نه دیگه مریضم، نه سر کار میرم.

از روی فرم آی توئنی نگاه کردم، شروع ترمم از 18 دی و شروع کلاس هام از 22 دی هست. بعد تو تقویم چشمم به تاریخ 28 ام دی خورد که قرمزه، نگاه کردم دیدم وفات خانم فاطمه ی زهراست. قسمش دادم به پاکیش و مظلومیتش، که کمکم کنه بتونم برای زمستون درسمو شروع کنم.

 

دیگه همین. بهتره آبغوره هام رو پاک کنم بشینم ادامه ی ترجمه رو انجام بدم.

 

 

 

۰ نظر ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۰۶
آی دا

ممنون از اینکه میای، بخاطر من از کار و زندگیت میزنی؛ و با حوصله به حرفای تکراری م در مورد رژیم و کالری شماری و اضافه وزن گوش میدی.

ممنون از اینکه بهم ارامش میدی و بهم اطمینان میدی به زودی همه چیز درست میشه.

مرسی که با حوصله بیش از ده تا ژورنال بافتنی دانلود میکنی و باهام مدل پولیور نگاه می کنی و با دقت در موردشون نظر میدی و در مورد تیپ های آینده م بهم پیشنهاد میدی.

ازت ممنونم که از ادرس دادنای خسته کننده م در مورد ادما و اشخاص و وقایع خسته نمیشی. که همون دختره که اون بار حرفشو زدم یادت میاد؟ همون زنه که فلان کارو کرده بود و بعد بسار طور شده بود، یادت میاد؟ همون پیجه که فلان کارو میکنه و بسار طوره، یادت میاد؟

ممنون ازینکه برای چیزایی که میخوام بخرم ارزش قائلی و تو لیست خریدت میذاری و بهم قول میدی که ماه جاری برام انجامش میدی.

ممنون که هر بار ۲۴ ساعت میای و منو ۲۴۰۰۰ بار بیشتر عاشق خودت میکنی.

هر بار میای و وقتی میری، من خود به چشم خویشتن میبینم که جانم می رود...

۱ نظر ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۵۲
آی دا

امروز غروب رفتم ارایشگاه برای رنگ کردن ریشه های مو و البته ابروها.

برای منی که یک عمر رنگ ابروهام پرکلاغی بوده؛ اینکه الان کمی روشن تر باشن جالبه و حس میکنم رنگ گندمی پوستمو باز می کنه. اما در مورد رنگ مو حالا حالاها دلم نمیخواد درگیر لایت و هایلایت و مش بشم. بمونه در حوالی ۴۰ سالگی.

بعدشم خرید بهداشتی کردم که راضی ام.

سرم آبرسان مو دی.ترون، که با روغن ارگان و کراتین هست برای موهایی که کمی نازک و اسیب دیده ان. هی عطرش می کنم و خوشحالم.

و همینطور شامپو هم از همین مارک گرفتم.

بعد از حدود دو سال اوی.درم، الان میخوام محصولات این مارکو استفاده کنم.

 

اگه خواستین بگیرین، شامپو ۲۷ تومن و سرم ۴۳ تومن بود.

 

آها هفته ی پیش، یک مداد چشم سبز 😍 و یه خط چشم مشکی گرفتم مارک سی.میک آلمان. خیلی خیلی دوسشون دارم و راضی ام ازشون.

خط چشمش به غایت مشکی و مداد چشمش یه سبز لطیف و زیباست.

قیمت اینام اگه خواستین بگیرین، خط چشم ۵۰ تومن و مداد ۳۵ تومن بود.

 

از یه چیزی که خیلی تعجب میکنم این پیجای لوازم ارایشی هستن که مثلا پالت رژ لب رو میدن ۱۵ تومن :| مثلا ۲۰ رنگ توشه و قیمتش اینقدر پایین! در حالی که یه رژ لب معقول که سربش زیاد نباشه حداقل ۲۵ ۳۰ تومن هست و کلا رژ لب هایی که من خودم برای پک بله برون انتخاب کردم ۶۰ تومن و ۸۰ تومن بودن.

دیگه ادم شاخش در میاد که اون ۱۰ تومن ۱۵ تومنی ها دیگه چی توشونه.

لوازم ارایشی و چیزایی که به پوست و مو و چشم میزنم خیلی برام مهم ان و کسایی که ادعا میکنن تو این زمینه صرفه جو هستن و جنس به اصطلاح ارزون میخرن لجم رو در میارن.

من حاضرم دو سال ریمل نزنم، تا ریملی بزنم که باعث بشه مژه هام ریزش بگیره بریزه.

 

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۲۸
آی دا

هفته ی گذشته اندازه ی سه روز رفتم مدرسه ی خواهرم تا در کارها بهش کمک کنم. (خواهرم معاون فناوری هست و چون تدریس انلاین شده، لپ تاپ های مدرسه به خنسی خورده بود)

دارم تجربه ی اون سه روزی که رفتم مدرسه رو پیش هم میذارم و از خودم میپرسم حاضرم دوباره کار کنم؟

جواب خیر هست.

 

فکر می کنم برای اینکه قبول کنم جایی به صورت رسمی کار کنم؛ دیگه خیلی شرایط سخت گیرانه ای داشته باشم.

 

+آره دخترم؛ بی پولی های این روزات رو با این افکار تسکین بده :|

 

۲ نظر ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۲۶
آی دا

۲۰ مهر وارد چهارمین سال آشنایی میشیم*، و من نمی دونم تو اوضاع اقتصادی فعلیمون نیازه براش چیزی بخرم یا نه.

پارسال علنا خودم این روز خجسته رو خراب کردم!

چون ازمون ازمایشی تافل رو دقیقا گذاشتم همچین روزی؛ و بعد کل شب قبلش تا صبح تو اتوبوس بودیم. من پر از استرس ازمون؛ اون هم سرماخورده و تب دار :|

هرچند ناهار رو رفتیم یه رستوران دک و پز دار که غذاش مفت نمی ارزید و دوبل و سوبل ازمون پول گرفتن؛ ولی خب اونقدرا فراغ بال نداشتیم تا خوشحال باشیم.

اما پارسال نه پریسال😅😃، یعنی مهر ۹۷، کلی براش برنامه ریزی کرده بودم. لباس سبز قشنگی پوشیدم و خودم انتخاب کردم برام نشون نقره با نگین سبز بخره که تا زمان ازدواج رسمیمون دستم باشه! و البته منم براش بلوز گرفتم.

 

در مورد امسال چندباری با هم حرف زدیم که چیکار کنیم. اما نهایتش فکر میکنم جریانو طوری هدایت کنم که بیشتر صرفه جویی بشه و الکی خرج رو دستمون نمونه.

 

*روز اشنایی برام خیلی مهم تر از روز عقدمون هست.

+مینویسم تا بمونه؛ چیزایی که قبلا نمیشد بنویسم رو!

 

۲ نظر ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۴۳
آی دا

این روزا با اقای محترم برنامه ریزی میکنیم و هر بار با لذت در موردش حرف میزنیم.

که اگه رفتیم؛ که اگه بتونیم بریم؛ خونه ی اصلی رو تو شهر دانشگاهی من بگیریم چون خونه ها اونجا ارزون تره. و پژمان تو شهر خودش یه اتاق بگیره که کمتر فرمت خونه داشته باشه؛ اما طوری هم باشه که من بتونم برخی اوقات برم پیشش بمونم.

با همدیگه در مورد اینکه شهر من کنار دریاچه هست حرف میزنیم و به شوخی میگیم که من میتونم اونجا کلی ماهی بخورم، یا کنار ساحل کلی دوچرخه سواری کنم.

فاصله ی دانشگاه هامون تا فرودگاه و و محله هایی که قراره خونه بگیریم رو پیدا میکنیم و توی گوگل مپ داخل خیابوناش پرسه میزنیم.

توی امازون قیمت دیگ و قابلمه و همزن درمیاریم و حساب کتاب میکنیم که چطور کم کم وسایل مورد نیازو بخریم.

قیمت پروازها بین دو شهر رو چک میکنیم و اینکه نیازه چقدر صرفه جویی کنیم تا بتونیم بیشتر پیش هم باشیم.

نزدیک ترین فست فودها و رستوران های ایرانی رو پیدا میکنیم و پیجشون تو اینستاگرام رو فالو میکنیم و نظر کاربرا رو میخونیم.

ما میخوایم روزای زیادی کنار هم درس بخونیم، کار کنیم، گردش کنیم، و پیاده مسیرهای زیادی رو گز کنیم، همونطور که این سال ها دوش به دوش هم اومدیم.

 

ما این روزا تخیل میکنیم که اگه بتونیم بریم، کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و از تصورش دلمون غنج میره.

میون فشارها و سختی های این روزا، ما دلمون به هم خوشه، و به اهداف مشترکی که داریم.

 

۵ نظر ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۰۰
آی دا

زودتر از من بمیر

تنها کمی زودتر

تا تو آنی نباشی که مجبور است

راه خانه را تنها بازگردد

 

| راینر کنسه |

۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۵۷
آی دا

امروز غروب نامه ی I-20  برای ترم بهار ۲۰۲۱ اومد برام (ترمی که از ژانویه، یعنی دی ماه شروع میشه).

میخوام بعد از اوکی شدن وام، به فال نیک بگیرمش.

خدایا مرسی که هستی!

 

 

+ نامه I-20، نامه ای هست که توش قید شده من فول فاند هستم و هزینه های تحصیل و زندگیم توسط دانشگاه پرداخت میشه. این نامه به درد سفارت میخوره که بهشون اثبات کنم نیازی نیست خودم تمکن مالی داشته باشم.

۵ نظر ۱۸ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۰۴
آی دا

دوست دارم برم از یه جایی.

حالا که از کشورم نمیشه

از شهرمون نمیشه

از خونه مون نمیشه

شاید زورم به فضاهای مجازی برسه.

۴ نظر ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۱۷
آی دا

زندگی کردن در خانه ی پدری بعد از ۲۵ سالگی یه اشتباه مهیبه.

دختر و پسرش هم فرق نمیکنه.

۵ نظر ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۳۸
آی دا

ما ۱۰ اردیبهشت عقد کردیم و ۲۷ اردیبهشت برای وام ثبت نام کردیم.

شاید باورتون نشه اما تازه امروز (بعد از گذشت نزدیک به ۴ ماه) اس ام اس اومده که حضوری بیاین برای تشکیل پرونده.

با اینکه خیلی دیر شد؛ اما بابت همینم خوشحال شدیم.

چون گیریم سفارتا وا میشدن و نیاز بود ثبت نام کنیم؛ خیلی سختمون بود که از برادر من یا خانواده ی اقای محترم پول بگیریم هرچند با کمال میل قرض میدادن.

ما سه سال پیش وقتی تصمیم به رفتن و ازدواج گرفتیم، دلار ۸ هزار تومن بود. دقیقا با شروع تصمیم ما انواع اتفاقای عجیب غریب افتاد. از گرونی دلار و قطعی اینترنت و اشو.ب کشور و س.قوط هو.اپیما و الانم که ویروس کرونا‌.

با توجه به اینکه بیشتر ذخیره مون رو بابت هزینه های اپلای و ازمون زبان و بعدش مراسمای نامزدی و عقد خرج کردیم(اونم با دلار ۲۴ تومنی و طلای ۱ میلیونی)؛ حالا فقط چشم امیدمون به همینه وام هست که هزینه های دلاری باقیمونده رو باهاش انجام بدیم.

حالا شنبه بریم تشکیل پرونده بدیم انشالله تا مهر پولو واریز کنن.

 

خدایا یه هل دیگه بده سفارتا وا بشن‌.

 

 

+ وام از.دواج نفری ۵۰ تومن هست. که اونم با وضع دلار به هیچ جا نمیرسه اما از هیچی بهتره.

 

 

۳ نظر ۱۳ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۲۰
آی دا

در راستای اینکه دلم میخواد وقتم به بطالت نگذره، رفتم دو تا قاب خریدم برای گردنبند و پیکسل و همینطور دو تا میخ گوشواره که درستشون کنم.

داخلش رو گلدوزی میکنم و تمام تلاشمو میکنم که خوشگل بشه.

اگه هم خوشتون اومد برای شما هم درستش می کنم^-^

فقط یادتون نره خیلی تشویقم کنین😌

من عاشق گلدوزی ام، یادتونه که^-^

۴ نظر ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۱۵
آی دا

هیچ نمیفهمم خودم رو چرا باید در موقعیتی قرار بدم که بقیه قضاوتم کنن.

اگه من دهن وا نکنم که مصرف اینترنتم چقدره، بقیه از کجا میخوان بفهمن تا بگن ما صرفه جوییم :|

بهرحال مصرف اینترنت من با توجه به اینکه ویدئوهای اموزشی میبینم و فایل های صوتی و پادکست و اینکه به مامانم هم اینترنت میدم و خواهرزاده برادرزاده هم ازم اینترنت میخوان همینقدره و it is my business. 

 بقیه گناهی ندارن. من نباید خودم رو در معرض قضاوت قرار بدم.

 

+من سال ها اینترنت وای فای داشتم و ۸۰ گیگ در ماه شارژ میکردم و هزینه ش بین ۶۰ تا ۸۰ تا ۱۰۰ تومن متغیر بود. خیلی راضی هم بودم. بعد که سرعتم کم شد: گفتم با بسته کار کنم و منبعد دچار گرفتاری شدم. چون دارم هفتگی ۱۰ گیگ میزنم که تقریبا هزینه ش همونقدر مثل قبلیه اما کلافگی داره و مدام اس ام اس بسته ی شما در حال اتمام است میاد و وقتی من از کلافگی قضیه رو مطرح می کنم بهرحال ممکنه بقیه فکر کنن که چه خبره و فلان؛ هر چند اگه فقط موضوعی باشه که فقط و فقط به خودم مرتبطه. 

بارها با خودم تمرین می کنم که این کارو نکنم و در مورد هر چیزی صحبت نکنم؛ باز ادم نمیشم.

 

دوباره هم به زودی وای فام رو راه میندازم تا گیر این ایرانسل و همراه اول دزد نیفتم.

 

فکر میکنم اون دوره ای که نگران هزینه ی اینترنت باشم رو تو ۲۰ سالگی طی کردم و الان در شرف ۳۰ سالگی خیلی چیپ هست که هنوز درگیرش باشم.

 

۳ نظر ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۲۶
آی دا

.

خدایا خودت فقط باید یه کاری بکنی.

۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۴۶
آی دا

روزایی که با تو هستم؛ چند جوون به جوونام اضافه میشه.

تو که بلدی منو به بهترین حالت خوشحال کنی؛ من با تو خوشحال ترینم و به خودم افتخار میکنم که معیارم برای انتخاب تو مادی و زودگذر نبوده.

بله؛ همه ی اینا مال توعه، ای کسی که کله ی سحر با یه آش و حلیم سورپرایزم میکنی و با یه لبخند گنده منو غرق مهربونی هات می کنی.

دوستت دارم آقای محترم :)

۴ نظر ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۱۱
آی دا

فصل دوم outlander رو دیدم و میخوام فصل سوم رو هم شروع کنم :|

هیچ فکرشو نمیکردم اینقدر بخوام ادامه بدم😌

امروز دویدم. 

هنوز پادکست گوش ندادم.

و تو اینستاگرام خاطره ی دسته گل روز عقد رو مرور کردم^-^

 

 

امروز تو اینستا، یکی از میکاپ ارتیست هایی که من کارشو قبول دارم، نوشته بود که یک هفته ای بوده که بابت قرنطینه کرونا عصبی و داغون بوده.

مجدد سعی کردم به خودم یاداوری کنم که میگذره این روزا.

 

همونطور که قبل عید جواب پذیرش اقای محترم همراه با کارت پایان خدمتش اومد، همونطور که در کمال ناباوری توی اردیبهشت برای من جواب پذیرش اومد؛

دوباره سفارتا شروع به کار می کنن و ما میتونیم ویزا بگیریم.

شاید همه چیز یهویی میخواد درست بشه، از کجا معلوم :)

 

 

۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۳۹
آی دا

اون قلکی که گذاشته بودم تا با اقای محترم پرش کنم رو یادتونه؟

این پست

قرار بر این بود که نذری محرم بدیم باهاش.

همش تصورم برای نذری دادن لوبیا پلو (لوبیا استانبولی) بود.

امسال با این تفاصیل، نگرانم که کسی نخورتش و برکت خدا دور ریخته بشه.

پس تصمیم گرفتم که فقط به فامیل غذا پخش کنم چون خب ادمو میشناسن و میدونن تر و تمیزه.

امشب لیست رو نوشتم و فردا قلک رو میشکونم.

روز تاسوعا سالگرد بابا هم هست. یه خیراتی برای بابا هم میشه. لطفا اگه این پستو میخونین برای شادی روحش صلوات بدین.

 

+امروز به سرم زد و دیوارها رو جمع کردم و جعبه زدم. هر چی ریسه و قاب و عروسک و دریم کچر بود رو ورداشتم و حینش خیلی گریه کردم. هنوز خبری از رفتنمون نشده(سفارت های منطقه یا شروع به کار نکردن یا ویزای دانشجویی ارائه نمیدن). اما همونطور که پارسال کتاب ها رو جعبه زدم، امسالم دیوارها رو جمع کردم؛ به این امید که سال بعد این موقع اصلا ایران نباشم. الهی امین.

+امروز دو تا پادکست کار کردم و از خودم راضی ام.

+کاش میشد برم کتابخونه. که هم از فضای خونه دور باشم هم مطالعه کنم.

 

 

 

۳ نظر ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۵۹
آی دا