کوچکترین اشتباه=بازگشت مدارک
واقعیتش این است که از کارهای اداری بدم می آید و هر بار که در پروسه ی انجام کاری قرار گرفته ام؛ حتی واریز یک فیش بانکی هزار تومنی، چندین دقیقه به کاغذ پرفراژ شده خیره شده ام و خیلی موفقیت آمیز، مثل یک مرد احساس غرور کرده ام.
با انجام امور بانکی و اداری چند سالیست کاملا آشنایم و مسائل این قبیلی برادرم را که به من سپرده راحت انجام میدهم. میخواهم بگویم چیزی به اسم تنبلی یا ندانم کاری نیست که می گویم بوروکراسی را دوست ندارم. اما اصل ماجرا این است که از فوت وقت عذاب میکشم. به مسائل حقوقی آگاهی ندارم، اما اینکه هر بار باید مدارک را کپی برابر اصل کرد، هر بار باید اسکن رنگی گرفت، هر بار باید چندین سری کاغذ را که باید حواست باشد مو به مو درست مثل هزار سال پیش با خودکار تویش اطلاعات پر کرده ایم را و باید همه ی صفحاتش را مهر و امضا و اثر انگشت و اثر مغز! بگیریم حتی؛ و کارهایی از این قبیل که به شدت زمان بر و حوصله سر بر هستند انجام دهیم؛ ناراحتم می کند.
توی همین برهه ی دو سه هفته ای، دو بار ثبت نام کامل و با اسکن تمامی مدارک و قرار دادن در سایت مربوطه انجام داده ام؛ دو سری هم همان مدارک را ایمیل نیز کرده ام؛ و این ها قسمت خوب ماجرا بود و حالا باید چندین سری مدرک را که بیخ تا بیخش پر از اطلاعات فنی است، مهر و امضا بگیرم و همراه با کلی مدارک دیگر که برابر اصل شده اند؛ هم به صورت سی دی های مجزا و هم به صورت ایمیل های مجزا، و هم به صورت دستی تحویل بدهم :| این روزها بس که به روال اداری و ترتیب درست کارها حتی در عروسی فکر کرده ام(راستی من برگشتم، سلاااام :دی)؛ سرسام گرفته ام.
نهایتش این است که می دانم آش کشک خاله است و این ها. اماااا خیلی خسته ام باورم کنننننننن دنیا زندونه برامممم :|