مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.

يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

کارهایی که طی این مدت دوساله باید انجام بدیم (این مدت میشه یه بازه حدودا ابتدا یک ساله، و بعد در صورت موفقیت در مرحله اول، شروع شدن مرحله دوم) رو تو برگه نوشتم. هرچند اینقدر تو ذهنم مرورشون کردم که دیگه از بر هستم، منتها، گفتم اگه بنویسم ذهنم آروم می گیره. نوشتمشون رو برگه تا وقتی هر کدوم انجام بشه، جلوش تاریخ بزنم تا برای بقیه ی کارها انرژی بگیرم.

دیشب آخر شب از حجم کارهای زیادمون گریه م گرفته بود. اما صبح حس بهتری داشتم.

خب به هر حال این چالشا هست که زندگی رو جذاب می کنه. من اگه می خواستم بدون چالش و به قول معروف با convenience زندگی کنم که دیگه سرم درد نمیکرد وارد این هزارتو بشم. من همیشه از هیجان استقبال می کنم، فقط باید یاد بگیرم دُز نگرانیمو کمتر کنم. چون تا الان کاری نبوده که اراده کنم انجام بدم اما نشه. من معروفم به اینکه زمین و زمان رو به هم بدوزم تا چیزی که میخوام انجام بشه. من همونم که چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.


+ خواهرزاده بزرگه انتخاب رشته کرد. اول پزشکی ها بعد دندان پزشکی ها. داروسازی هم اصلا نزده. حالا پناه بر خدا هرچی که خیره.

+ به چشم خوردن چقدر معتقدین؟ تو چه حالتی فکر می کنین اثر میکنه؟

نظرات  (۲)

۲۱ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۱ مصطفا موسوی
چشم خوردنو با این که نمیتونم قبول کنم اما باور دارم!
پاسخ:
منم! و جدیدا شدیدا ازش می ترسم ....
من قبلا به چشم خوردن و چشم زدن و اینجور چیزا هیچ اعتقادی نداشتم.هنوزم ندارم ولی از پارسال که ازدواج کردم هر از گاهی اتفاقای ناخوشایندی برامون میافته که یه خرده برام عجیبه.چند نفر حسود(بخون حسووووووووووووود)تو فامیلمون هستن که تو هر مهمونی ای میبینمشون یکی دو روز بعدش یه اتفاقی واسمون میافته.البته نه که چیزی برای حسادت وجود داشته باشه،ولی بعضیا اونقدر ذاتشون بد و حسوده که چشم دیدن خوشی و خوشبختی هیچکسی رو ندارن.مثلا شبی که فهمیدن خونه خریدیم،انقد حسودیشون شد که حتی یه تبریک هم نگفتن.روز بعدش شوهرم دستش تا آرنج سوخت با آب جوش.یا مثلا ماشینمونو عوض کردیم همین که ماشینمونو دیدن درجا ماشینمون خراب شد تا یه هفته تعمیرگاه بود😂 بازم از این اتفاقا بوده که اینجا طولانی میشه اگه بگم...
من البته بیشتر به انرژی منفی معتقدم.یه آدمهایی که سراسر وجودشون کینه و حسادت و بدخواهیه،باهاشون یه جا حضور پیدا میکنی خواه ناخواه یه انرژی بد،حس بد یا یه همچین چیزی ازشون ساطع میشه که رو زندگی ما هم شاید بی اثر نباشه هرچند که خودشون بیشتر آسیب میبینن از اون همه نفرت و کینه و حسادت.امیدوارم حوصله خوندن کامنت طولانیمو داشته باشی.
پاسخ:
مرسی بابت کامنت خوبت
اتفاقا چند بار هم خوندمش
منم به چشم زدن اعتقادی ندارم. منتها چند باره دقیقا اتفاق هایی از این دست برام میفته که عجیبه....
هرچند وقاعا چیز قابل ذکری برای چشم زدن وجود نداشته باشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">