خصوصی های همگانی!
یک زمانی بود که حریم خصوصی معنا داشت. هر کس در خانه ی خودش، در چهار دیواری خودش، می دانست هر کاری که کند، چه درست چه نادرست، به هر حال حرمت دارد و از چهارچوب در بیرون نمی رود. نهایتش آدم می بایستی نگران دفترخاطراتش می بود که نهایتا از فرط شک به اعضای خانواده که نکند بخوانندنش، میرفت دفتره را سرنگون میکرد! عکس ها هم که در آلبوم ها جا خوش کرده بودند و باکی نبود. این چند روزه که گوشی جدید گرفته ام همش نگرانم. نرم افزاری به اسم photos دارد که به صورت اتوماتیک از عکسا بک آپ میگیرد و چون وابسته به شرکت گوگل است، با یک اشاره ی انگشت که اشتباهی لمس شود، میتواند عکست را در گوگل پلاسی که خودت هم هیچ دوست نداشته ای همچین اکانتی داشته باشی ولی به خاطر ران شدن نرم افزارها مجبوری داشته باشیش؛ به اشتراک بگذارد و این یعنی فاجعه. علاوه بر آن هیچ هم دوست نداشتم عکس ها در فضایی که هیچ اعتمادی به آن ندارم، دوبل ذخیره شوند. تلاش کردم نرم افزار را پاک کنم، اما هیچ گزینه ای برای پاک کردنش نبود. بعد برای دلداری خودم گفتم که ایراد ندارد، عکس های شخصیم را در گوشی نگهداری نمیکنم. اما خب مگر میشود؟ یک گوشی که یک نرم افزار فضول در آن نصب است و همیشه هم به اینترنت متصل است، چه ضمانتی برای رازداری میکند؟ هیچی. در نهایت اینکه فقط توانستم بک آپ اتوماتیکش را غیرفعال کنم و ساین اوت بشوم. دوره ی وحشتناکی شده، نه می شود بدون این تکنولوژی ها زندگی کرد، نه می شود همراهیشان کرد که همراهی با انها دلهره اور هم هست.خوب های بد. بدهای خوب.