ما تابستون دو تا مقاله سایمیت کرده بودیم.
هر دو تاش پاییز برگشت خورد. اولیش رفت برای دور دوم ادیت، که دقیقا مصادف با میان ترم هام شد. کل مقاله رو کوبیدیم و دوباره ساختیم و جواب ریوور ها رو دادیم و ال و بل. نهایت نسخه ی رسمیش اوایل سال جدید، چاپ شد.
دومیش که دوباره کاری هاش مصادف شد با پایان ترمم، قبل سال تموم نشد. در واقع مقالهه ریجکت شده بود. یه ریویور ریجکت کرده بود. قرار شد مجدد سابمیت کنیم.
یه قول استادم تونز آو ورکز انجام دادیم. دوباره هفته ی پیش سابمیتش کردیم تا ببینیم این بار قبول میکنن یا نه. 8 ماه خالص کار کردیم فقط روی یه short communication.
جالا تازه آیا جاپ بشود یا خیر.
همه ی این ها در حالی ه که وقتی به اصرار پژمان خبر چاپ مقاله و اینا رو گذاشتم، یکی اومد ریپلای زد ادیتور حتما اشنات بوده :|
حالا اینکه چه میزان ابلهه کار ندارم. اما مسحره ست مردم اینقدر عقلشون کوجیکه.
حالا به اینم کار ندارم طرف چقدر خنگ بوده، که چطور لو رفت که کی میتونسته باشه.
می خوام بگم تا دنیا دنیاست همینه و مردم براشون راحت تره تصور کنن که تو اگه چیزی رو به دست میاری حقت نیوده و اتفاقی به دستش اوردی. چرا؟ مشخصه چون اینطوری عدم موفقیت های خودشون رو التیام میبخشن...