مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

خوبی این روزا اینه که قبل از رسیدن به پیری، معنی چشم انتظاری رو درک کردم.

مخصوصا روزای تعطیل همش منتظرم که کسی حالی بپرسه یا زنگی بزنه بدون اینکه خودم تقاضا کنم.

البته اینم بگم که به شدت حساس شدم. سوالای تکراری میرن رو مخم: پژمان نمی تونه زودتر بیاد؟ دلسوزی های بیجا عصبیم میکنه: آخی فلان چیز اونحا نیست بخوری... عادی جلوه دادن قضایا هم عاصیم میکنه: خوب کردی رفتی اینجا میموندی چیکار، دلتنگ چی هستی.

در عین ایتکه حوصله هیچکس رو ندارم، منتظر هم هستم. حالت عجیبیه.

تنها کسی که حرف زدن باهاش خوشحالم می کنه و منطقی به قضایا نگاه میکنه مامانمه که اونم دو هفته ست نتش قطعه و هزار تا آدم گنده اونجان و نمی تونن درستش کنن. خجالت آوره این حجم از بدردنخور بودن.

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

چقدر دیگه هیچ کسو دوست ندارم!!

۲ نظر ۲۴ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۵
آی دا

یک بار که شدیدا داشتم باهاش یحث میکردم و نهایتا منجر به این شد که به غداهای جلومون دست نزنیم، و رستوران رو گشنه ترک کنیم؛ وسط بحث بهم گفت اینطوری نکن من همونم که دیشب منتظرت موندم تا بیای :(

امروز اینقدر دلتنگم که اصلا مهم نیست اون روز من حق داشتم یا نه، ققظ میگم کاش الان اینجا بود.

 

 

(شب قبلش من داشتم از تبریز برمیگشتم و نیمه شب رسیدم رشت. پژمان قرار شد بیاد دنبالم. من داشت گوشیم خاموش میشد و خیلی زودتر گفتم بیاد سر محل پیاده شدن واسته. راننده خیلی آروم میومد و این باعث شد تو اون سرمای زمستون، پژمان بیشتر از یک ساعت نیمه شب منتظر اتوبوس واسته)

 

کاش زودتر به دو ماه آینده برسیم و اینجا باشه :(

۳ نظر ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۲۵
آی دا

تو یه سری چیزا خیلی سهل انگارم.

مثلا تو خیلی از محصولات چک نمیکنم محصول کجاییه. بعد میخوام به کسی رفر بدم، میپرسه ساخت کجاست؟ من هیچ من نگاه!

یه سری محصول مراقبت پوستی خریدم. دیشب استفاده شوم کردم و الان خیلی حس خوبی دارم.

الان رفتم چک کردم دیدم خداروشکر ساخت امر.یکان.

چوم مثلا تو محصوبلات مراقبتی، میگن به کشورش توجه کنین. چون یه کشور مثلا لا هوای سردسیر نمیتونه برای مردم ساکن گرم سیر محصولات خوبی ارائه بده.

دیگه خداروشکر اطلاعاتمو بالا بردم :))

 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۳
آی دا