مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

هیچ موقع اندازه ی الان حس عدم موفقیت نداشتم. چرا اینقدر جوون میکنم کارا جلو نمیره :( سال جدید اومد پروژه هام تموم نشد.

۷ نظر ۲۴ آبان ۰۲ ، ۰۹:۲۹
آی دا

دوشنبه ی پیش واکسن انفولانزا و کووید رو با هم زدم. اشتباه محض بود. تمام شبش تب کردم و فرداییش با تب و لرز و بدن درد داشتم تست میگرفتم!!! با دستی که کاملا خشک شده بود. خیلی حالم بد بود خیلی. نتونستم بذارم برم خونه چون به طرز حماقت باری وجود سختگیرم اجازه نداد که برای میتینگ غیبت کنم. عصر سه شنبه که برگشتم خونه حتی نا نداشتم اب بردارم یا چای درست کنم. فقط خوابیدم و اخر شب از گشنگی پاشدم. به خواهرم پیغام زدم که میدونم تهش هم تنهایی میمیرم. صبح چهارشنبه بهتر بودم.

دیشب خلاصه موهام رو رنگ کردم. خیلی دیگه سفید و بد شده بود. امروز هم ابروهام رو یه درجه روشن کردم.

خونه رو تمیز کردم و خرید زدم و لباسا رو لاندری کردم. یه ماپ خریدم که کف اشپزخونه رو راحت باهاش تمیز کنم. خوب شد چون چیز قدیمی که داشتم بیشتر مصیبت بود و هر بار که خیسش میکردم نمیدونستم چطور خشکش کنم. این جدیده اینطوره که هر بار پدش رو بعد از استفاده میتونی دور بندازی و کثیف کاری نداره. 

دو هفته ی دیگه پژمان میاد. هزار جور غذا تو برنامه گذاشتم که وقتی اومد براش بپزم.

تو خونه تمام تلاشمو میکنم منظم باشم ولی خیلی اوقات نمیشه. مثلا میز ارایش ندارم وسیله هام بهم ریخته میشه.

میدونم سر کار که برم بعد از دکترام همه چی بهتر میشه.

خداروشکر.

۱ نظر ۱۴ آبان ۰۲ ، ۰۹:۱۴
آی دا

نمی دونم چرا نمینویسم. از کنفرانس از پروژه هام.

این روزا کمی دیس اپوینتد و دیس کارجد شدم. دلیل چندان محکمی هم نداره و میدونم بعدا بابتش پشیمون میشم.

چیزای خوب میشه اینکه پژمان برای تعطیلات روز شکرگزاری میاد.

امیدوارم تا اون زمان یکی از پروژه ها رو جمع کنم. یعنی من دارم تنبلی نمیکنم اما انگار برخی چیزا باید طول بکشن.

اها یادم اومد یکی از دلایل ناراحتیم چیه. طبق محاسباتم می بایست بتونم برای جایزه ای که پارسال بردم مجدد اپلای کنم. اینطوری که پیش رفت دیگه نمیشه.

یکی از چیزای دیگه که رو اعصابمه یه جایزه ی دیگه ست که براش اپلای نکردم توی کنفرانس، و جایزه رو رندوم به یکی دادن و دختره اصلا تعجب کرده بود چطور جایزه رو برده. استادمم ناراحت بود که چرا اینو اپلای نکردی و جایزهه چون متقاضی نداشته رندوم بدنش به یکی که اصلا نه پیپر داره نه روحش خبر داره.

گفتم کنفرانس. تو کنفرانس هم خوب ظاهر نشدم. بگذریم. با اون سرماخوردگی وسط مسافرتم همه چی سخت تر شد.

بهتره اینقدر سخت گیر نباشم. مگه بقیه دارن چیکار میکنن که من اینقدر به خودم سرکوفت میزنم؟ اما من بقیه نیستم. من جون کندم اینجا باشم.

خب ناله بسه. 

ایشالا تا موقع روز شکر گزاری این پروژهه بسته میشه با کیفیت خوب. و تا شروع سال جدید اون یکی پروژهه.

بهتره شکرگزار و خوشحال باشم. چون پاییز قشنگه پژمان هست من سالمم و غیره و ذلک.

۱ نظر ۰۴ آبان ۰۲ ، ۱۶:۴۶
آی دا