مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

۱۰ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

.

سریال نگاه مبکنم خربد میرم و بار سفر میبندم. مقدار غذامو کم کردم. به پوستم بیشتر میرسم.

دیگه پیج اینستامو دوست ندارم

کاش ببندم

که چی هی میام گزارش لحظه به لحظه میدم؟

۰ نظر ۲۹ آذر ۰۰ ، ۰۹:۳۳
آی دا

امروز روز سختی داشتم که نمی خوام بهش بپردازم.

اصولا باید خیلی خوشحال باشم، چون از فردا به مدت دو هفته تعطیلم. اما خب دیگه.

فک میکنم باید خودمو بخوابونم. اینطوری فردا صبح احتمالا خوشحال ترم. 

امیدوارم وقتی خوابیدم همه ی حس های بد امروز هم باهاش پاک بشه. الهی امین.

۰ نظر ۲۵ آذر ۰۰ ، ۰۸:۰۴
آی دا

این روزها تبخال زدم تب کردم، پریود شدم. امتحان و ارایه هم همزمان داشتم.

یه امتحان سه شنبه دارم و یه ارایه چهارشنبه صبح. چهارشنبه عصر که ادریان رو باید ببرم ترینینگ، و بعدش فقط میخوام بیام خونه بخوابم🥲

تبخالم خیلی اذیتم کرد. هنوز هم کامل خوب نشده. در واقع ویروسش رو دارم و هر بار که فشار روم زیاد میشه یا میترسم، میزنه بیرون.

تو یکی از ایالتا تورنادو اومده و ۸۰ کشته داده.

تمام امروز اینجا هم طوفان بوده و من همش ترسیدم و لرزیدم. هی درخت جلو خونه رو نگاه میکنم که باد نبرده باشدش.

دلم گرفته و دلم داداشمو میخواد تا بغلش کنم. کاشکی داداشم میتونست بیاد پیشم. داداشم باشه من از هیچی نمیترسم.

امیدوارم فردا صبح تبخالم بهتر شده باشه. الان بهتره لامای تک شاخم رو بغل کنم و بخوابم.

۰ نظر ۲۱ آذر ۰۰ ، ۰۹:۴۱
آی دا

تا حالا ۷.۵ غروب تا ۹.۵ شب تایم امتحان پایان ترمم نبوده😐

فردا امتحان ریاضی این تایمه.

ساعت این کلاس ریاضی هم از ۶.۵ تا ۸ شب بود تمام ترم. کلا دهنم صاف شد.

ترم بعد همه کلاسام دو روز در هفته ست، از ۱۲ ظهر تا ۵ عصر. بهتره باز.

کاشکی فردا بیاد و بگذره تموم شه.

۱ نظر ۱۸ آذر ۰۰ ، ۰۲:۴۴
آی دا

دیروز یه پروژه رو سابمیت کردم. امروز ریاضی رو از میانترم به بعدشو خوندم. برای الکتروشیمی وقت نشد.

از اینکه تا ده روز دیگه این ترم تموم میشه ذوق زده ام.

دو تا ارایه ی دیگه مونده، و دو تا امتحان.

۱ نظر ۱۵ آذر ۰۰ ، ۰۹:۱۳
آی دا

استادم انتظار داشت شنبه و یکشنبه که تعظیلم برم ازمایشگاه کار کنم.

اما قضیه ایته که من چند تا ارائه و امتحان پایات ترم دارم. تو طی هفته که فرصت نمیشه، فقط یه اخر هفته ست.

الان اس ام اس داده که براتون هدیه کریمس گذاشتم تو ازمایشگاه. :( حس عذاب وحدان دارم. چون احتمالا انتظار داشته من لب باشم.

آخه خب چرا دوشنبه برامون نیاوردی :((

از ابتدا با استاد کار کردن هزار تا خوبی داره، اما خب بدی های خودشم داره. همش حس میکنی مدیونشی.

۱ نظر ۱۳ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۵
آی دا

ایتقدر گیجم، یک ساعت زودتر از شروع کلاس پاشدم اومدم سر کلاس :|

دوباره برنگشتم ازمایشگاه.

ارائه امروز رو که بدم، از لحاظ ذهنی خیلی ازاد میشم.

امروز برای بچه های ازمایشگاه ناهار اوردم. لازانیای مرغ و اسفناج.

خودم اولین بار بود میپخنم. اما خوب شد و دوسش داشتم. مخصوصا که برای اولین بار، لازانیا رو خشک چیدم تو ظرف. بعد فویل پیچیدم و بعد تو فر گذاشتم.

همیشه اول برگه ها رو میپختم، که در نهابت شیک برش نمیخورد.

 

اصلا زمان هم نمیگذره برم سر کلاس. :|

 

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۲۳:۲۷
آی دا

سه چهار نفری هستن که دلم میخواد براشون کادوی کریسمس بگیرم.

دیروز، چهار تا جوراب پشمالوی خوشگل کریسمسی خریدم، یکی یه دونه براشون میذارم. همینطور، یه بسته شکلات خوشگل و یه بسته خوشگل چای سبز هم دارم که میره برای دو نفرشون.

برای یه نفرشون هیچ ایده ای ندارم چی بگیرم.

این کارا رو بیشتر بخاطر دل خودم میکنم. ذوق دارم کارت بنویسم و کاغذ کادو بگیرم.

 

این چند روز یه سری از کارا رو پیش بردم، یعنی بیشتر دیروز و امروز. کمی خیالم جمع شده. 

برای ترم اینده انتخاب واحد هم کردم.

۰ نظر ۰۹ آذر ۰۰ ، ۰۹:۲۵
آی دا

امروز یه دوست دیگه م که شهر کتاری دانشجوعه، دعوتم کرد برم پیشش برای تعطبلات کریسمس.

ظاهرا از وقتی اینجا اومدم مهارت های دوست یابی م ارتقا پیدا کرده :دی

فقط یه نگراتی دارم که 23 ام پرواز به خاطر شرایط جوی کنسل بشه. ایشالا نمیشه.

 

۰ نظر ۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۴:۳۳
آی دا

یه حرکتی زدم که نمی دونم ازش پشیمون میشم یا نه.

یه دوستم که بوستون درس میخونه، پیشنهاد داد برای تعطیلات کریسمس برم پیشش چون تنهاست. این در حالی بود که من کاملا از صرافت مسافرت تو کریسمس افتاده بودم.

خلاصه اینو گفت و من وسوسه شدم شدیدا.

پروازا رو نگاه کردم و یه پرواز قیمت مناسب پیدا کردم و خریدمش :|||

این در حالی ه که اصلا دوستم خبر نداره من تو ذهنم قطعی شده رفتنم :|

نمی دونم واقعا چی میشه؛ اما دیگه بلیط رفت و برگشت رو طوری گرفتم که روز کریسمس رو هم اونجا باشم.

اگه همه چی اوکی باشه و پروازا کنسل نشه، 23 دسامبر پرواز دارم به سمت بوستون، و 27 دسامبر برمیگردم. هر پرواز 1 ساعت و 20 دقیقه هست.

ایشالا که خیره و پولم سوخت نمیشه :||

۱ نظر ۰۷ آذر ۰۰ ، ۰۳:۲۱
آی دا