هیچ وقت مترجمی رو دوست نداشتم.
راستش کلماتم نمیاد. یعنی متن رو میخونم حالیمم میشه اما معادل فارسی پیدا کردنش و تایپ کردنش رو حوصله م نمیکشه.
اما بعضی مواقع آدم ناگزیره.
جمعه ی پیش سرچ کردم استخدام مترجم. اولین سایتی که اومد، رزومه بارگذاری کردم. فرداش بهم زنگ زدن. از شرکتش بود، دختر گفت نرخ فلان قدر قبول میکنی؟ گفتم تماس میگیرم. تماس گرفتم گفتم اوکی منتها من تا سه شنبه نیستم. اون گفت باشه پس الان برات سه تا مقاله ارسال میکنم، برگشتی انجام بده. گفتم پرداخت به چه صورته؟ سکوت کرد :| احتمالا خوشش نیومد. اما من حقم بود بدونم. خلاصه تته پته کرد و قطع کرد.
منم خوشم نیومد پیگیر بشم. چون اصلا از روال کارشون خوشم نیومده بود.
تا که امروز، دوباره از گوگل یه دارالترجمه پیدا کردم.
این همه چیش خیلی خوب و اصولی بود.
اولش یه آزمون دادم که بخش لغاتش تقریبا مثل لغات GRE بود اما صورت سوالا خیلی ساده تر بود. گرامرش هم کلا ساده بود.
یک ساعت و نیم آزمونش طول کشید و با نمره ی بالایی قبول شدم.
بعد مرحله ی بعدی داشت. که باید متن ترجمه می کردیم. توی تایم محدود.
اون آزمونم دادم(مربوط به متون عمومی).
دو ساعت پیش اس ام اس اومد که تبریک میگیم قبول شدین حالا می تونین پروژه بردارین.
کلا نمی صرفه. چون مثلا اگه قیمت پروژه ای 222 هزار تومن باشه، به تو فقط 140 هزار تومن می رسه.
اما در هر حال، برای منی که طاقت بیکاری رو ندارم، نمی خوام جایی به صورت دائم مشغول بشم و به پول هم احتیاج دارم، آب باریکه ی خوبیه.
امشب برای بخش شیمی هم آزمون دادم که احتمالا جوابش فردا بیاد. هر چقدر تو بخش های بیشتری آدم بتونه آزمون بده و قبول بشه، شانس اینکه بیشتر پروژه برداره بیشتره.
کسب و کار جدیدم پررونق!