یه رانر و یه راگ به غایت گل گلی برای راهرو و اتاق خواب گرفتم. گفتم حداقل این زندگی رو کمی جذاب ترش کنم. این خونه اصلا فرش و موکت نداشت؛ هی پام به پارکت میخوره مور مورم میشه.
یه کیک کارت و پول هم گرفتم. قبلی زهوارش در رفته و دیگه هر بار دستمه خجالت می کشم.
امشب هم لباس زمستونی ها رو خلاصه چوب رختی زدم که خودش کار خیلی مثبتی به حساب میاد.
عصر هم که اومدم کل خونه رو جاروبرقی زدم. موهام ریزش شدید پیدا کرده. دکتر گفت نباید قرص بیوتین رو با قرص تیروییدم بخورم؛ ریزش مو واسه اینه احتمالا.
باورم نمیشه روزهای عزیز ۳۴ سالگیمه که داره اینطور میگذره.
کاش دو تا کشیده به خودم بزنم. کاش به خودم بیام. کاش دست از سر خودم بردارم. کاش.
امروز چه عیدی بوده ایران؛ پژمان به عنوان عیدی برام ۱۰ دلار ریخت :)))) خنده دار :))) منم امروز باهاش ساندویچ و ماچا خریدم :D
ادم هرچقدرم خودش دستش تو جیبش باشه، شوهر پول بده حتی خیلی کم، خوشحالی میاره! :D