ولی هنوز خوشبختم که پاییز داره میاد
يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۵۸ ق.ظ
آقای محترم گفت: "هر گوشه ای بهم خودکار و کاغذ بدن، میشینم درسمو میخونم، حتی اگه بمب بترکه". بعد به گوشه ی کافی شاپ اشاره کرد: "حتی اینجا".
به هر حال من این همه خونسردیشو هرچند که درک نمی کنم اما ستایش میکنم.
من؟ منتظرم که سوسک راه بره تمرکزم بهم بخوره، منتظرم پشه پرواز کنه که اعصابم بهم بریزه. از صدای تلویزیون و شلوغی و ملچ مولوچ دهن مامان وقتی لواشک می خوره و صدای نی نی همسایه و مابقی موارد هم که نگم بهتره.
خلاصه که الان مجبور شدیم بار و کوله م رو جمع کنم بیام رشت خونه خواهرم و دو روزی اینجام. لپ تاپ و کتاب آوردم که درس بخونم، اما ناخودآگاه سر از وبلاگ در آوردم. تمرکز من فقط تو اتاقمه و وامصیبتا که جای دیگه اندکی آرامش ندارم.
حالا یه دور برم ببینم چی میشه!
۹۷/۰۶/۲۵