این روزها که میگذرد شادم، شادم که این روزها میگذرد
سارا دو روز بود سوالی نپرسیده بود و دیگه نگران شده بودم!
امروز پی ام داد و اسپیک های همدیگه رو تصحیح کردیم و بهم گفت لهجه م بانمکه! (خودش مشهدیه و رشته ش زیسته)
احتمالا منظورش لهجه ی گیلکی توی فارسی بوده :))
دفعه ی پیش بهش گفته بودم لغات کمی استفاده می کنه، این بار سعی کرده بود جملات بیشتری بگه.
تقریبا هم سطحیم، اما نکاتی که به هم میگیم گاهی به درد بخوره.
چهارشنبه رشت بودم، شهر کتاب رفتم و تخفیف 25 درصدی داشت. با اینکه قصد قبلی نداشتم اما دو تا کتاب خریدم.
بریت ماری اینجا بود/ فردریک بکمن
فرنی و زویی/ جی دی سلینجر
یک فیلم هم دیدم به اسم researcher 2018 که فوق العاده بود. ببینین حتما.
امشب تقریبا تاریخ دقیق امتحان هامون رو مشخص کردیم و بابتش ذوق دارم. اولین امتحان من میفته در تاریخ 9 نوامبر و یا به عبارتی 18 آبان. خدا کنه تا تاریخی که میخوایم ثبت نام کنیم، سنتر مورد نظرم پر نشه. الهی آمین.
احتمالا طی دو هفته ی آینده ثبت نام می کنم.
تا حالا بابت هیچ امتحانی اینقدر ذوق نداشتم.
+عنوان از قیصر امین پور