شاگرد اول آینده
امروز برداشتم به دختری تلگرام زدم.
قبلا از روی ایمیلایی که دانشگاه میداد، از روی بخش رونوشت ایمیل چند نفر رو پیدا کرده بودم و همونجوری با دختری به اسم مهسا دوست شدم. یادم نمیاد گفته بودم یا نه.
بعد اون مهسا مهندسی برق بود، ادرس تلگرام یه دختری به اسم فاطمه رو داد که اون هم رشته ی منه و ترم اولی نیست بلکه سال دومشه.
من اوایل تابستون که نگران بودم دانشگاه موافقت نکنه ژانویه برم، همش پیگیر بودم که برای بقیه چطوره و اینا. اما اون زمان به این دختر یعنی فاطمه پی ام نزدم.
حالا چند وقتیه که دارم فکر میکنم که عناوین دروس چیه برای ترم اول و دوم من. توی سایت دانشگاه چارت رو زده، اما عناوین خیلی کلی هستن.
گفتم از فاطمه بپرسم که چه درسایی باید خوند و چجوریاست کلا.
ته دلم قیلی ویلی میره.
هر چند الان اونجا شبه و خب جواب نداده هنوز.
به خودم قول دادم که وقتی رفتم در حد شاگرد اول ظاهر بشم و خیلی خوب درس بخونم.
من باید تمام کم کاری های خواسته یا ناخواسته ای رو که برای لیسانس و ارشد انجام دادم رو اینجا جبران کنم.
چون نه دیگه مریضم، نه سر کار میرم.
از روی فرم آی توئنی نگاه کردم، شروع ترمم از 18 دی و شروع کلاس هام از 22 دی هست. بعد تو تقویم چشمم به تاریخ 28 ام دی خورد که قرمزه، نگاه کردم دیدم وفات خانم فاطمه ی زهراست. قسمش دادم به پاکیش و مظلومیتش، که کمکم کنه بتونم برای زمستون درسمو شروع کنم.
دیگه همین. بهتره آبغوره هام رو پاک کنم بشینم ادامه ی ترجمه رو انجام بدم.