در باب حال بد
تو جام نشستم. کمر دردی که بعد از سفر بوستون گرفتارش شدم به علاوه درد پریودی، قشنگ حالمو زار کرده.
قرار بود امروز دانشگاه برم تا کار مهمی رو انجام بدم. اما صبح دیدم نمی تونم. حتی نمی تونم تمرکز کنم مقاله بخونم.
این ترم علاوه بر ریسرچ و کورس، منتورشیپ یه دانشجوی لیسانسو بر عهده دارم. اولین تجربه م هست. ظاهرا اینجا تو رزومه خیلی مهمه که با یه دانشجوی لیسانس کار کرده باشی.
واقعا نمی دونم چطور میتونم از پس حجم این همه کار بربیام.
فعلا از پس درد امروز بربیام کلاهمو بندازم هوا.
فردا میرم دُز سوم رو بزنم. این بار مدرنا.
هفته ی اینده هم نوبت دکتر گرفتم که تیروییدم چک بشه، چون قرص های تیروییدم از ایران تموم شده.
استادم کرونا گرفته بود و من شدیدا نگرانش بودم. دیروز باهاش میتینگ رفتم و دیدم حالش بهتره خداروشکر.
چقدر خوبه که حرفای ذهنمو مینویسم. تخلیه میشم. حتی حس میکنم دردمم بهتر شده.
جالبه که برخی چیزا رو فقط تو کانال مینویسم. برخی چیزا اینستاگرام، اما واقعی ترین چیزا رو اینجا.
همین الان موقع خوندن این پست، دارم از درد پریود به خودم میپیچم و منتظرم مُسکن، اثرشو بذاره.
تو دختری هستی که از پس همه روزا و کارای سخت به خوبی براومدی. از پس بقیه هم به خوبی برمیای. خدا به همراهت عزیزم.