طوفان
يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰، ۰۳:۴۳ ق.ظ
تا حدود یک ماه دیگه میشه یک سال که من اینجام.
امروز رفتم و خونه ام رو تمدید کردم تا سال بعد هم اینجا باشم.
یک ساله که شوهرم رو ندیدم.
دوستم بعد از اتفاقی که براش افتاده حاضر نیست باهام حرف بزنه و من قیافه ش رو یادم رفته. و راستش دیگه تلاش بیخودی هم نمی کنم که همه چیز مثل سابق شه و برام مهم هم نیست.
قطع شدن ادما، تموم شدن روابط، کمرنگ شدن خاطره ها، همه ی اینا برام اتفاق افتاده، و حس می کنم تبدیل به ادمی شدم که منبعد هیچی برای از دست دادن نداره.
همون جمله که ادمی که از طوفان بیرون میاد، دیگه همون ادمی نیست که بهش ورود کرده بود.
۰۰/۱۲/۰۱
این سختیها که گاهی اذیتت میکنه تو رو نکشته اما از تو آیدای قویتری ساخته، بزن رو شونه ت و به خودت بگو دمت گرم ♥️