قبل سال نو
دلم گرفته بود کل روز. یک ساعت پیش بعد مدت ها یه دور گریه کردم، بعد حس کردم خیلی سبک شدم، پاشدم نصفه شبی هفت سین چیدم!
خونه ی ما قبلا همیشه شلوغ بود و نمیشد سفره رو زودتر گذاشت.
امروز خیلی کارا کردم. لاندری کردم. ظرفا رو ماشین ریختم. وسیله ها رو مرتب کردم. اشغال بیرون گذاشتم.
فردا فقط باید کف آشپزخونه رو طی بکشم، خونه رو جارو کنم، و اتاقم رو کمی مرتب کنم. شاید بوفه رو هم خاک گیری کردم.
اها فردا باید موهامم رنگ کنم و ابرو بردارم! چقدر کارام زیاد شد یهو :|
یکشنبه هم بعد سال تحویل خونه ی یکی از بچه ها دعوتیم که همکلاسیمم هست.
اها، امروز لاله بنفش خریدم، با شیرینی نارگیلی!! تو همین فروشگاه های امریکایی هم همه چی هست منتها باید خوب چشم بچرخونی. من شدیدا هوس شیرینی نارگیلی کرده بودم. یه بسته برای دوستمم خریدم براش ببرم دست خالی نباشم.
اینجا بارون میباره. میدونم رشت هم داره میباره.
اها. مقاله رو سابمیت کردیم مجدد، ایشالا این بار اکسپت میشه. الهی آمین. اگه بشه، میشه عیدی سال جدیدم. هر چند حداقل یک ماه طول میکشه معلوم بشه.