مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

روزهای گذشته/ تعطیلات شکرگزاری

دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۷ ق.ظ

بعد از چند وقت سلام.

پژمان برای تعطیلات روز شکرگزاری اومد اینجا. ده روزی موند و رفت. ایشالا دوباره تا دو هفته ی دیگه میاد برای تعطیلات کریسمس.

تعطیلات شکرگزاری خوب بود. عموما فیلم و سریال نگاه کردیم. چند باری خرید رفتیم، یه بارم رستوران، یه بارم یه مهمون دعوت کردیم. آها پژمانم مجبورش کردم واکسن های فلو و کووید رو بزنه. 

خود روز شکرگزاری هم برای اولین بار بوقلمون درست کردم و راضی بودم.

هر بار پژمان میره حس میکنم پیر میشم. از شدت اضطراب و ناراحتی نمیتونم تمرکز کنم و به شدت حالم بد میشه. اون روزم که رفت بعدش من رفتم دانشگاه ولی نتونستم تست بگیرم، دستام میلرزید و دهانم خشک میشد و تپش قلب میگرفتم. خوبیش اینه که سریع سعی میکنم خودمو جمع کنم. فرداییش حالم بهتر بود.

تو پست های قبل نالیده بودم در مورد پروژه هام. تا حد خوبی خوب جلو رفتن، اگه اتفاق غیرمترقبه ای نیفته، تا چهارده دسامبر ایشالا سابمیت بشن.

این اخرهفته رو مدام داشتم رو پیپرم کار میکردم. تا حدی که دیروز شنبه سردرد وحشتناکی گرفتم که اصلا خوب هم نمیشد.

فردا باید برم دانشگاه. کلی کار همچنان دارم. همه ش شب های یکشنبه دیگه دلهره ی هفته ی پیش رو رو میگیرم.

اها یه تبلت سامسونگ گرفتم. گرفتم که تشویق بشم کتاب بخونم. اما اینقدر سرم شلوغ بوده فقط تونستم روشنش کنم و اصلا باهاش کار نکردم.

من هنوز فکر میکنم با به دنیا اومدنم حق کسی رو تو دنیا خوردم. شاید یه نفر دیگه ای جای من میبود و حداقل خوشحال تر میبود.

از اینکه استادم ازم راضیه خداروشکر

ازینکه تبلت خریدم

ازینکه پژمان هست

ازینکه هر بار اراده کنم میرم سفر

ازینکه اون قضیه ی بزرگو شروع کردم و خلاصه که به پایان میرسه

ازینکه حداقل داداش و مامانم دوستم دارن

چیزهایی زیادی هست که شکرگزارم بابتشون؛ فقط باید سعی کنم خوشحال تر باشم.

شایدم ماهیت زندگی دوره پی اچ دی همینه و بعدها بهتر بشه همه چی.

 

نظرات  (۴)

از زندگیت لذت ببر

خوشحال باش دخترم

پاسخ:
چشم :)

این هشتک های اقای محترم دوست دارم 

به نظرم طبیعه از طرفتن پژمان ناراحت بشی

به هر حال هردو شرایط سختی دارید و دیگری خیلی دارید ولی نهایتا هم را دارید 

مبارک تبلت 

مطمنم تو حق هیچ کس را نخوری و بودن ات تو زمین نعمته 

پاسخ:
ممنون از کامنت امیدبخشت آبان عزیزم

سلام. خیلی به خودت سخت میگیری. من یه چیزی را زیاد میگم شاید قدیما که به وبلاگم می آمدی دیده باشی. "خدایا تو را سپاس بابت همه ی داده ها و نداده هایت که داده هایت از رحمت بی انتهایت و نداده هایت از حکمت بی حدت است."

هوس کردم دوباره توی وبم اینو بنویسم. خوش باشید و روزگار بر وفق مرادتان.

پاسخ:
حتما دوباره بنویسید، پسر کوچولوتون الان دیگه باید حسابی بزرگ شده باشه

چشم و دلت روشن آیدای عزیزم.

میدونم دوری از همسرت برای هر دو تون سخته ولی قشنگیشم اینه که خیلی بیشتر قدر لحظه‌هایی که با هم هستید رو میدونید.

برات آرزوی موفقیت و سلامتی و آرامش دارم.

پاسخ:
ممنونم ازت ندا جان
همینطوره درست میگی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">