نزدیک به نقطه ی پایان، نفس نفس زنان
امروز همه ش رو موود کار کردن نیستم.
زور میزنم نمیشه.
به این وقتای سال که میرسیم حس میکنم دیگه سال تموم شده. در واقع هم شده! کمتر از سه ماه مونده به شروع سال ۲۰۲۵!
صبح رفتم بانک و کارام انجام شد. طبق معمول هزار تا سناریو چیدم که نکنه بهم چک ندن. که بگن بدهکاریت زیاده و مبلغش زیاده و فلان. اما خداروشکر انجام شد و حتی ازم ۱۵۰دلار فی بابت ایشو چک ها رو نگرفتن.
این سال اخر پی اچ دی م همه ش دیگه خسته ام و حس میکنم بزور خودمو میکشم. خدایا میشه یه کاری کنم رفرش بشم.
پنجشنبه ی پیش دی سی بودم و پاسپورتمو عوض کردم.
دوشنبه رفتیم بافلو شهر کناری برای انجام یه سری کارای پزشکی.
گرفتن چک هم که امروز بود.
فقط مونده باز برم بافلو مدارکو پیک اپ کنم و همه چیزو پست کنم تا کمی نفس بکشم...حداقل تا مدتی.
نمی دونم از استادم متنفر باشم بابت این همه کاری که ازم میکشه؛ یا تحمل کنم چون بابت این همه کاره که سی وی م پر از پیپر و جایزه و ایناست. نمی دونم...