در این دو ماه چه گذشت
بعد از دو ماه دارم مینویسم. هی هر بار باز میکنم اینجا رو، اما نوشتنم نمیاد.
اتفاقات زیادی افتاده، اکثرا خوب.
تنها کاری که نتونستم بکنم گرفتن گواهینامه بود که خیلی خودمو بابتش سرزنش میکنم.
این مدت تعداد سایتیشن م به ۱۱۰ تا رسید (هرچند واقعا فکر میکنم بعد از این برام مهم نباشه دیگه بیشتر بشه)
جایزه گرفتم هرچند چک ش هنوز به دستم نرسیده.
در کمال ناباوری اجازه ی کارم اومد.
چند تا شغل اپلای کردم، یه عالمه ایمیل زدم برای پوزیشن پست داک و دو تا مصاحبه ی پست داک دادم.
یه مصاحبه ی دیگه هم دوشنبه ی بعدی دارم.
پروژه م همونطوری بد پیش رفت و تو میتینگ اخر قشنگ داشت اشکام سرازیر میشد.
بعد از اون تصمیم گرفتیم پروژهه رو هر جور که هست ببندیمش و حداقل فعلا دست از خواسته های فضاییشون برداشتن.
روزهای زیادی از استادم متنفرم که اینقدر کار سرم میریزه و انتظاراتش بالاست انگار که فقط من دارم ازش حقوق میگیرم. اما روزهای زیادی هم ممنونشم که کمکم کرده و میکنه.
یه لپ تاپ گرفتم که قسطی بپردازمش و گرونم شد.دیشب با شور و شوق منتظر بودم برسه؛ رسید و متوجه شدیم یه مدل دیگه فرستادن. خیلی تو ذوقم خورد. مدلش اونقدرا پایین تر از چیزی نیست که من میخواستم؛ اما حس میکنم فقط خواستن بندازن اینو بهم.
احتمالا ریترن میزنم و اگه نخوان جایگزین بفرستن فعلا دیگه شاید نگرفتم چیزی.
دیگه دیشب برف هم اومد و من تو دلم غم نشست. دوباره یاد اور اینکه یه لنگه پا منتظر اتوبوس تو این سرمای وحشتناک بود.
دیگه با غم خوابیدم و کل مدت خوابمم غمگین بودم.
فعلا همینا، سعی میکنم منبعد بیشتر بنویسم. خداروشکر.