مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

پس من چرا حالم خوب نمیشه؟ چرا اینقدر غمگینم؟ فقط مشکلم تنهایی ه؟

من چمه؟

چرا خوشحال نیستم؟ چرا غم دارم؟

چرا یه چیز انگار ناقصه؟

میخوام همه چیزو تموم کنم. یعنی دلم میخواد. اما چرا نمیشه؟

۲ نظر ۲۸ دی ۰۰ ، ۱۹:۴۷
آی دا

صبح با یه میتینگ شروع شد. بعد ازمایشگاه و تست. بعد از ۱۲ ظهر تا ۵ عصر کلاس.

ادریان از مکزیک برگشته. کلی حرف زدیم دلم باز شد. دلم براش تنگ شده بود.

کمر درد تموم شد گردن درد شروع شد.

حس می کنم قیافه م شاداب نیست. با اینکه خب هر شب صورتمو میشورم. سرم زیر چشم میزنم. صدافتاب پ مرطوب کننده میزنم. اما انگار کدر شدم.

هر چند دخترای محقق دیگه رو هم اطرافم میبینم اونام بهتر نیستن همچین.

چه کنم خوشگل تر شم.

اها یادم اومد اب نمی خورم زیاد.

۳ نظر ۲۲ دی ۰۰ ، ۰۷:۰۶
آی دا

قضیه ای که از هفته ی پیش تو ازمایشگاه درگیرش بودم رو امروز خلاصه تونستم انجام بدم، و خلاصه خیالم جمع شد. خواب شب رو ازم گرفته بودم!!! نذر کرده بودم براش!!! چون هی اروم اروم کارو داشت عقب مینداخت......

ایشالا از فردا یه نفس عمیییق و دوباره روال کار معمول...

اینقدری که من حرص و جوشی ام، فک نکنم زیاد عمر کنم!

 

۰ نظر ۲۱ دی ۰۰ ، ۰۸:۱۰
آی دا

تنهام

تنهام

تنهای تنها.

پژمان تلاش میکنه روزهام رو پوشش بده. اما مگه تماس تصویری و صوتی به پای حضور میرسه؟

همینکه هست و حرفامو میشنوه خداروشکر.

اما از لحظات مسمومی که هیچکی نیست یه اب دستم بده نگم برات. لحظاتی که وارد خونه میشم و همه جا تاریک تاریک ه. لحظاتی که یه فقط یه حضور برام کافیه، حتی اگه یه گوشه بشینه و حرف نزنه...حس می کنم اسم این روزام تلاش برای بقا باشه.

این روزها همش ناخوش بودم. دارم تلاش میکنم اتاقمو تبدیل به یه جای دوست داشتنی کنم که تنهایی تو روزای سخت و طاقت فرسای مریضی اذیتم نکنه.

حس می کنم روحی ضعیف شدم.

زیر چشام گود شده و خدایا، حس می کنم دیگه نمی تونم ادامه بدم....

۲ نظر ۱۹ دی ۰۰ ، ۰۷:۳۰
آی دا

تو جام نشستم. کمر دردی که بعد از سفر بوستون گرفتارش شدم به علاوه درد پریودی، قشنگ حالمو زار کرده.

قرار بود امروز دانشگاه برم تا کار مهمی رو انجام بدم. اما صبح دیدم نمی تونم. حتی نمی تونم تمرکز کنم مقاله بخونم. 

این ترم علاوه بر ریسرچ و کورس، منتورشیپ یه دانشجوی لیسانسو بر عهده دارم. اولین تجربه م هست. ظاهرا اینجا تو رزومه خیلی مهمه که با یه دانشجوی لیسانس کار کرده باشی. 

واقعا نمی دونم چطور میتونم از پس حجم این همه کار بربیام.

فعلا از پس درد امروز بربیام کلاهمو بندازم هوا.

فردا میرم دُز سوم رو بزنم. این بار مدرنا.

هفته ی اینده هم نوبت دکتر گرفتم که تیروییدم چک بشه، چون قرص های تیروییدم از ایران تموم شده.

استادم کرونا گرفته بود و من شدیدا نگرانش بودم. دیروز باهاش میتینگ رفتم و دیدم حالش بهتره خداروشکر.

چقدر خوبه که حرفای ذهنمو مینویسم. تخلیه میشم. حتی حس میکنم دردمم بهتر شده.

جالبه که برخی چیزا رو فقط تو کانال مینویسم. برخی چیزا اینستاگرام، اما واقعی ترین چیزا رو اینجا.

 

۱ نظر ۱۶ دی ۰۰ ، ۱۹:۴۷
آی دا

برف داره با شدت هر چه بیشتر میباره و من نگرانم پرواز کنسل شه!! ایشالا نمیشه....

۰ نظر ۰۲ دی ۰۰ ، ۰۳:۳۴
آی دا

هنوز یک هفته از تعطیلاتم نگذشته، که یهو حس می کنم به اندازه کافی مقاله ندادم :| 

استرس گرفتم وقتی برگشتم‌ ازمایشگاه، هر چه زودتر اون دو تا پروژه رو ببندم. 

خدایا یعنی میشه این دو تا پروژه تا قبل از اتمام ترم بهار تموم بشه؟ الهی امین.

 

فلانی ازم‌ امار مسافرت رفتن منو گرفت، اما خودش حرفی نزد. امروز عکسای تو ساحلشو‌ در فلان جا لایک کردم.

برخی اوقات از این حجم از بی شیله پیله بودن خودم و سیاست مدار بودن بقیه خوفم میگیره!

۰ نظر ۰۱ دی ۰۰ ، ۰۸:۱۶
آی دا

.

سریال نگاه مبکنم خربد میرم و بار سفر میبندم. مقدار غذامو کم کردم. به پوستم بیشتر میرسم.

دیگه پیج اینستامو دوست ندارم

کاش ببندم

که چی هی میام گزارش لحظه به لحظه میدم؟

۰ نظر ۲۹ آذر ۰۰ ، ۰۹:۳۳
آی دا

امروز روز سختی داشتم که نمی خوام بهش بپردازم.

اصولا باید خیلی خوشحال باشم، چون از فردا به مدت دو هفته تعطیلم. اما خب دیگه.

فک میکنم باید خودمو بخوابونم. اینطوری فردا صبح احتمالا خوشحال ترم. 

امیدوارم وقتی خوابیدم همه ی حس های بد امروز هم باهاش پاک بشه. الهی امین.

۰ نظر ۲۵ آذر ۰۰ ، ۰۸:۰۴
آی دا

این روزها تبخال زدم تب کردم، پریود شدم. امتحان و ارایه هم همزمان داشتم.

یه امتحان سه شنبه دارم و یه ارایه چهارشنبه صبح. چهارشنبه عصر که ادریان رو باید ببرم ترینینگ، و بعدش فقط میخوام بیام خونه بخوابم🥲

تبخالم خیلی اذیتم کرد. هنوز هم کامل خوب نشده. در واقع ویروسش رو دارم و هر بار که فشار روم زیاد میشه یا میترسم، میزنه بیرون.

تو یکی از ایالتا تورنادو اومده و ۸۰ کشته داده.

تمام امروز اینجا هم طوفان بوده و من همش ترسیدم و لرزیدم. هی درخت جلو خونه رو نگاه میکنم که باد نبرده باشدش.

دلم گرفته و دلم داداشمو میخواد تا بغلش کنم. کاشکی داداشم میتونست بیاد پیشم. داداشم باشه من از هیچی نمیترسم.

امیدوارم فردا صبح تبخالم بهتر شده باشه. الان بهتره لامای تک شاخم رو بغل کنم و بخوابم.

۰ نظر ۲۱ آذر ۰۰ ، ۰۹:۴۱
آی دا

تا حالا ۷.۵ غروب تا ۹.۵ شب تایم امتحان پایان ترمم نبوده😐

فردا امتحان ریاضی این تایمه.

ساعت این کلاس ریاضی هم از ۶.۵ تا ۸ شب بود تمام ترم. کلا دهنم صاف شد.

ترم بعد همه کلاسام دو روز در هفته ست، از ۱۲ ظهر تا ۵ عصر. بهتره باز.

کاشکی فردا بیاد و بگذره تموم شه.

۱ نظر ۱۸ آذر ۰۰ ، ۰۲:۴۴
آی دا

دیروز یه پروژه رو سابمیت کردم. امروز ریاضی رو از میانترم به بعدشو خوندم. برای الکتروشیمی وقت نشد.

از اینکه تا ده روز دیگه این ترم تموم میشه ذوق زده ام.

دو تا ارایه ی دیگه مونده، و دو تا امتحان.

۱ نظر ۱۵ آذر ۰۰ ، ۰۹:۱۳
آی دا

استادم انتظار داشت شنبه و یکشنبه که تعظیلم برم ازمایشگاه کار کنم.

اما قضیه ایته که من چند تا ارائه و امتحان پایات ترم دارم. تو طی هفته که فرصت نمیشه، فقط یه اخر هفته ست.

الان اس ام اس داده که براتون هدیه کریمس گذاشتم تو ازمایشگاه. :( حس عذاب وحدان دارم. چون احتمالا انتظار داشته من لب باشم.

آخه خب چرا دوشنبه برامون نیاوردی :((

از ابتدا با استاد کار کردن هزار تا خوبی داره، اما خب بدی های خودشم داره. همش حس میکنی مدیونشی.

۱ نظر ۱۳ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۵
آی دا

ایتقدر گیجم، یک ساعت زودتر از شروع کلاس پاشدم اومدم سر کلاس :|

دوباره برنگشتم ازمایشگاه.

ارائه امروز رو که بدم، از لحاظ ذهنی خیلی ازاد میشم.

امروز برای بچه های ازمایشگاه ناهار اوردم. لازانیای مرغ و اسفناج.

خودم اولین بار بود میپخنم. اما خوب شد و دوسش داشتم. مخصوصا که برای اولین بار، لازانیا رو خشک چیدم تو ظرف. بعد فویل پیچیدم و بعد تو فر گذاشتم.

همیشه اول برگه ها رو میپختم، که در نهابت شیک برش نمیخورد.

 

اصلا زمان هم نمیگذره برم سر کلاس. :|

 

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۲۳:۲۷
آی دا

سه چهار نفری هستن که دلم میخواد براشون کادوی کریسمس بگیرم.

دیروز، چهار تا جوراب پشمالوی خوشگل کریسمسی خریدم، یکی یه دونه براشون میذارم. همینطور، یه بسته شکلات خوشگل و یه بسته خوشگل چای سبز هم دارم که میره برای دو نفرشون.

برای یه نفرشون هیچ ایده ای ندارم چی بگیرم.

این کارا رو بیشتر بخاطر دل خودم میکنم. ذوق دارم کارت بنویسم و کاغذ کادو بگیرم.

 

این چند روز یه سری از کارا رو پیش بردم، یعنی بیشتر دیروز و امروز. کمی خیالم جمع شده. 

برای ترم اینده انتخاب واحد هم کردم.

۰ نظر ۰۹ آذر ۰۰ ، ۰۹:۲۵
آی دا

امروز یه دوست دیگه م که شهر کتاری دانشجوعه، دعوتم کرد برم پیشش برای تعطبلات کریسمس.

ظاهرا از وقتی اینجا اومدم مهارت های دوست یابی م ارتقا پیدا کرده :دی

فقط یه نگراتی دارم که 23 ام پرواز به خاطر شرایط جوی کنسل بشه. ایشالا نمیشه.

 

۰ نظر ۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۴:۳۳
آی دا

یه حرکتی زدم که نمی دونم ازش پشیمون میشم یا نه.

یه دوستم که بوستون درس میخونه، پیشنهاد داد برای تعطیلات کریسمس برم پیشش چون تنهاست. این در حالی بود که من کاملا از صرافت مسافرت تو کریسمس افتاده بودم.

خلاصه اینو گفت و من وسوسه شدم شدیدا.

پروازا رو نگاه کردم و یه پرواز قیمت مناسب پیدا کردم و خریدمش :|||

این در حالی ه که اصلا دوستم خبر نداره من تو ذهنم قطعی شده رفتنم :|

نمی دونم واقعا چی میشه؛ اما دیگه بلیط رفت و برگشت رو طوری گرفتم که روز کریسمس رو هم اونجا باشم.

اگه همه چی اوکی باشه و پروازا کنسل نشه، 23 دسامبر پرواز دارم به سمت بوستون، و 27 دسامبر برمیگردم. هر پرواز 1 ساعت و 20 دقیقه هست.

ایشالا که خیره و پولم سوخت نمیشه :||

۱ نظر ۰۷ آذر ۰۰ ، ۰۳:۲۱
آی دا

خب امروز سعی کردم خرید هام در راستای خوشگل شدن باشه.

یه بسته مولتی ویتامین گرفتم که ۵۰۰ تا قرص توشه😆 ایشالا که هر روز بخورمش.

رنگ مو گرفتم و موهامو ازین حالت فاجعه خلاص کردم :))

و چیزی که خلاصه خریدمش ازین سشوارهایی هست که شبیه شونه ان^_^ خیلی خوشحالم خلاصه خریدمش.

من الان هشت نه ماه هست که اینجام، و تو این مدت اصصصصلا سشوار و اتو نکشیدم به موهام.

دو تا دلیل داشت. اول اینکه سشوار و اتوی مویی که از ایران اوردم اینجا کار نمی کردن. باید مبدل میزدم و با مبدل هم قدرتشون خیلی کم میشد.

دوم اینکه، خودمم نمیخواستم زودتر بخرم چون که موهام دقیقا بعد از عقدم هی شروع کرد به ضعیف شدن. و اون اواخر که داشتم میرفتم ترکیه، دیگه عملا پایین موهام از فرط سوختگی زرد شده بود! 

فک می کنین چیکار کردم؟ اولین روزی که رسیدم امریکا خودم موهامو زدم!!!! چون تحمل اون حجم از سوختگی و موخوره رو نداشتم!

الان بعد از چندین ماه، خلاصه ازین سشوارها گرفتم تا بعد حموم شکل گوسفند نشم :))

یه اسپری ضد حرارت هم باید بگیرم، تا خدای نکرده دوباره موهام به اون فلاکت نیفته.

این بود گزارش من از موهام و سشوار جدیدم.

راستی قیمت سشوارم تو امازون ۶۲ دلار بود، و تو فروشگاه های دیگه ۵۰. من اما ۴۵ خریدم و حس میکنم خوب گرفتم ^_^

۰ نظر ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۵:۰۴
آی دا

استادم گفته فردا که روز تعطیله هم بایذ برم دانشگاه و تست بگیرم. شت.

۱ نظر ۲۱ آبان ۰۰ ، ۲۱:۳۹
آی دا

واقعیت اینه که دخترم تو یه نقطه از دنیا هستی که اگه اتفاقی برات بیفته، هیچکس نیست اب دستت بده. هیچکس.

بقیه هم حرف مفتن. تو خوشی ها ترجیح میدن باشن. و یا وقتایی که دل خودشون گرفته و افسرده ان!

جز خانواده واقعا کی دلسوز آدمه؟ هیچکس. هیچکس!

۲ نظر ۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۸:۵۷
آی دا