مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

و خلاصه، 28 سالگی

سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۵۱ ب.ظ

فکر میکنم اولین سالیه که بی تفاوت از کنار تولدم گذشتم.

تو اینستا هیچ پستی نذاشتم.

چون با خودم فکر کردم واقعا این کار برام جالب نیست و واقعا مگه برای بقیه فرقی میکنه من چند ساله ام؟

کل امروز رو فکر میکردم آدم تا وقتی به بخش اعظم خواسته هاش نرسه، تولد چندان معنایی نداره...

امیدوارم سال بعد این موقع حس رضایت درونی رو از خودم داشته باشم..


دیشب آقای محترم برام چندین تا استوری تولدت مبارک گذاشته بود. با توجه به این که زمان براش خیلی مهمه و برای کاراش برنامه ریزی میکنه و مشخص بود برای هر استوری چقدر وقت گذاشته، خیلی ازش ممنونم. البته استوری ها رو برای کلوز فرندها گذاشته بود که متشکل از خانواده ی من و خودش بود. استوری ها رو سیو کردم تا بعدنا به بچه هامون نشون بدم.

بعد سعی کردم فیلم ببینم، نشد.

آقای محترم سخنرانی کوتاهی در مورد اینکه نباید ناراحت باشی 28 ساله شدی کرد با مضمون اینکه سن آدم ها مهم نیست. مهم اینه که چند تا کتاب خوندن و چقدر سواد دارن و چند تا فیلم دیدن. بعد ازم خواست در موردش فکر کنم. گفتم چشم، هرچند از ته دل قانع نشده بودم.

امروز صبح رو بیشتر تو رختخواب موندم. بعد لباس پوشیدم و رفتم شهر، که کیک سفارش بدم. گفتن کمتر از سه کیلو سفارش نمیگیریم. پنچر شدم. سه کیلو خیلی زیاده خب..

بعد رفتم رنگ مو خریدم. کرم ترک پا. قرقره. ماست و قارچ و نان تست. و خب یه تیشرت. که الان پشیمونم. آقای محترم گفت ایرادی نداره یه تیشرته دیگه. اما من دلم سوخته چون اونطوری که دلم میخواد خاص نیست. آرایشگاه هم رفتم.

آها قبل رفتن به بازار، دو تا اسپیکینگم رو دادم واسه تصحیح. تا برگشته بودم، تصحیح شده بود و گفته بود خوب حرف میزنی :| من میخوام پشت گوش بندازم چون اصلا از خودم راضی نیستم. چند روز پیش هم یه رایتینگ داده بودم واسه تصحیح که از اونم خیلی تعریف کرده بود. اما من روحیه م اینطوریه که کسی تعریف کنه استرسی میشم و فکر میکنم تعارف کرده :| پس به اینم نمی خوام محل بذارم...

بعد که از بازار اومدم، به دوستم ن دایرکت زدم. گفتم استرس دارم و اینا. دلداریم داد که ما میتونیم. قراره هر وقت استرس گرفتم و نا امید شدم بهش پی ام بزنم.

عصر رو هم با خواب پرپر کردم. الان هم برم شام بپزم.

این بود روز تولد من که هیچ دست کمی از روزای معمولی دیگه نداشت...


نظرات  (۵)

سلاااااااااام ایدا جوووووووووووونم.
تولدت مبااااااااااااارک.لحظات شیرین و به یاد موندنی برات آرزو میکنم.۲۸ سالگی خاطره انگیزی داشته باشی.
منم دقیقاااا مثل خودتم هرکاری میکنم راضی نیستم دایم دارم خودمو سرزنش میکنم.ولی واقعا چه فایده؟!؟حال کن از جوونیت.درسته نباید از خودمون مغرور شیم ولی ما دیگه از اون ور بوم افتادین.
:**
پاسخ:
سلام نیلوفر عزیزم
خیلی ممنونم :)*
ایشالا همینطور باشه با دعاهای شما :*
آره من همیشه ی خدا به خودم غر میزنم :| :/
تولدت مبارک باشه آیدای عزیز،آیدای دوست داشتنی و مهربون.امیدوارم آدمهایی مثل تکثیر بشن چون دنیا با وجود آدمهای مهربون و با ذوق و با احساسی مثل تو قطعا جای قشنگتر و بهتری میشه.
آرزو میکنم تو ۲۸سالگی از لحظه های زندگیت بیشتر لذت ببری و تو حال زندگی کنی و کمتر نگران آینده باشی...
پاسخ:
مرسی ندا جانم...تو به من خیلی لطف داری :**
راستش فکر کردن به آینده برام چندانم بد نیست.. تسلی خاطره خیلی اوقات 
۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۷:۴۵ احسان شریعتی
خانم ماهی تولدت مبارک
حرف حضرت آقا را منم تایید می‌کنم، چند روز دیگه تولد ۳۳ سالگیمه و این ۳ سال دهه‌ی چهارم زندگیم خیلی خیلی از دهه سوم بهتر بوده و لذت بیش‌تری هم بردم.

منم توی سال‌های آخر دهه‌ی سوم حس و حال تو را داشتم، یادمه تا روز قبل از تولد سی سالگی همیشه می‌گفتم من هنوز ۲۰ سال و اندی دارم، چون نمی‌خواستم قبول کنم دارم ۳۰ ساله میشم، چون فکر می کردم ۳۰ ساله که بشی برای خیلی از کارها دیر شده ولی در واقع اینطور نبود، خیالت راحت
پاسخ:
من آیدا هستم البته
خیلی ممنونم
تولدتون پیشاپیش مبارک باشه..
در مورد پست زبانتون اگه وقت شد چشم در اسرع وقت میخونم
تولدت مبارک باشه آیدا جان
پاسخ:
مرسی عزیزم
من اردیبهشت سی و یک سالم تموم میشه دارم خودم رو قانع میکنم که سن یک عدده و نباید بهش فکر کنم ولی نمیشه، لامصب بوی پیری داره میاد ولی من هیچ کاری نکردم :)


پاسخ:
پیری که نه... اما خب بیشتر به علت شرایط جامعه آدم نمیتونه به اهدافش برسه، یا خیلی سخت شده. این آدمو ناراحت میکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">