مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

رفتن، همیشه رفتن

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۳ ق.ظ

اعتراف میکنم آدم ترسویی هستم. از فقدان و نبود می ترسم. سخت با موضوع کنار می آیم. شب های زیادی نمی خوابم و تا خودم را جمع و جور کنم طول می کشد.

روزهای زیادی صحنه ی مرگ عزیزانم را تصور می کنم. از نبودنشان می ترسم و قلبم تند می زند. من آدم صبوری نیستم. مدیریت بحرانم صفر است و وقتی خبر بد بهم می رسد، انگار که دنیا را روی سرم خراب کرده باشند، بدنم کرخت می شود و از حال می روم.

چقدر تلاش کرده ام خودم را جمع جور کنم؟ خیلی.

چقدر موفق شده ام؟ هیچ وقت.

چقدر پسرفت داشته ام؟ با زیاد شدن سنم حتی بدتر هم می شوم.

خبر مرگ زندایی قبل از عید شوک سنگینی بود. 

چقدر به محض شنیدن خبر خودزنی کرده بودم و شیون کرده بودم؟ خیلی. 

چقدر بقیه موفق شده بودند آرامم کنند؟ نتوانسته بودند.


امروز با مامان برای ماه رمضان به پیشواز رفته بودیم.

دیشب را تا سحر نسبتا بیدار بودم و بعد از سحری خوابیدم تا بتوانم صبح از ساعت 10 زندگی ام را با فرمت ِ روزه داری شروع کنم.

زنگ تلفن. صدای وحشت زده ی مامان. من که از خواب بیدار شده ام و می دوم تا بفهمم چه خبر شده.

چشم های تر مامان و خبر مرگ دایی.

محبوب ترین برادرش.

من؟ حالم خراب. حالم خراب.


این کابوس تا پایان عمر همراهم است. اینکه هر روز چشم باز کنم و خبرِ نبودنِ عزیزانم را بشنوم. حالا هر چقدر هم بگویید که عمر دست خداست و همه رفتنی هستیم. من؟ گوشم بدهکار نیست. شب ها خواب مرگ می بینم و روزها را با ترس سپری می کنم.

هیچ وقت نفهمیدم چرا اینقدر موجود ضعیفی از آب در آمده ام. هیچ وقت.


۹۸/۰۲/۱۶

نظرات  (۷)

۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۷ زیگفرید ‌‌‌
هر چقدر دوست داری بترس؛ ترس عاملِ بقای همه‌ی موجوداته؛ هیچ‌وقتم از بین نمی‌ره!
پاسخ:
بله فکر میکنم همینطور باشه..
اینکه بگم تسلیت،فکر نکنم از غم کم کنه.ولی امیدوارم خبرهای خوب زندگیت بیشتر از خبرهای بد باشه.
پاسخ:
ممنونم خیلی زیاد..
۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۰۷ احسان شریعتی
تسلیت عرض می‌کنم، خدا رحمتشون کنه و به شما و مادر گرامی تون صبر بده
همه‌ی ما کمابیش چنین هستیم و من بیشتر شبیه حالتی هستیم که وصفش کردی، یلدم می‌آید یکی از دلایل بچه‌دار نشدنش نوشته بود و در رأس دلایلش پیشگیری از به دنیا اومدن موجودی با احساس بود که قرار است روزی با پیری و بعداً رفتنش آزار ببیند
پاسخ:
خیلی ممنونم.
دیگه بچه دار شدن سیکل طبیعی زندگیه، با همه ی مشقت هاش.
تسلیت میگم عزیزم 
همه ما ترس هایی داریم ...ترس از دست دادن ادم ها ...
پاسخ:
ممنون عزیزم..
وای آیدا جان خیلی تسلیت میگم عزیزم.خیلی متأسفم.خدا صبر بده
پاسخ:
مرسی ندا جانم..
خدا رحمت کنه
منم صبح مرگ بابام مثل این که همین دیروز اتفاق افتاده باشه.. 
پاسخ:
خیلی ممنونم..
خدا رحمتشون کنه 
پاسخ:
خیلی ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">