مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

غذای خدایان

دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۳۸ ب.ظ

عصر ده دقیقه توی سالن دویدم. جا برای 90 کالری خوراکی باز کردم.

الان هم رفتم هرچی توی یخچال داشتیم را خالی کردم توی دیگه، که بشود سوپ.

راستش سوپ هم جز چیزهایی هست که خوشحالم می کند.

فرقی هم نمی کند تابستان باشد یا زمستان. در هر حالتی با خوردنش، انگار که معجون نیروزایی را خورده باشم، انرژی مضاعف می گیرم.

قبل ها فکر می کردم بقیه ی آدم ها هم مثل من سوپ دوست دارند.

بعد فهمیدم خارجی ها این را پیش غذا می خورند، آقایان چون سیرشان نمی کند بهش به دیده تحقیر نگاه می کنند، و بقیه ی خانم ها هرچند که ازش متنفر نیستند، اما عاشقش هم نیستند.

خلاصه. سوپ من الان این ها را دارد: کمی مرغ پخته که از ناهار اضافه آمده. کدو خیاری، هویج، سیب زمینی، گوجه، فلفل دلمه ای، پیاز.

نخودفرنگی و قارچ هم نداشتیم که بریزم.

همه ی این ها را با هم حسابی میپزم، بعد توی بلندر کاملا میکس میکنم، دوباره برش میگردانم توی دیگ، و بهش دو قاشق جوپرک و آبلیمو و کمی جعفری خورد شده اضافه می کنم. میگذارم دوباره با هم بجوشند و خب بعد از یک ربع آماده است :)

توی لغات کهن انگلیسی یک کلمه داریم که معنی قشنگی دارد. کلمه ی ambrosia با تلفظ اَمبروژا، یعنی غذای خدایان.

لازم به ذکر نیست که هر چی مربوط به خوراکی باشد را خیلی زود یاد می گیرم. و خب این کلمه ی قشنگ هم جز این دسته است.

و حالا، من فکر میکنم که سوپ، غذای خدایان است :)