مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

ادامه ی سفر به تبریز

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۵:۳۰ ب.ظ

سلام بچه ها!

من از تبریز برگشتم.

البته کسایی که در اینستاگرام منو دارن گزارش لحظه به لحظه رو دیدن و حسابی اعصابشونو خط خطی کردم :))

شنبه شب حرکت کردم و فردا ۱۰ صبح تبریز بودم. بعد رفتم هتلی که رزرو کرده بودم اما گفتن تحویل ساعت ۲ هست.

من گفتم از زمان استفاده بکنم بنابراین رفتم خانه ی پروین اعتصامی‌. هوا هم برفی بود و حسابی لذت بردم.

بعد از اینجا دوباره پرسان پرسان خانه ی قاجارو پیدا کردم که خیلی قشنگ بود.

عکسای این دو سکشنو تو اینستا گذاشتم.

بعد چون تو گوگل دیده بودم بازار تبریز خیلی قشنگه، تاکسی نشستم به اون سمت.

رفتم داخل بازار اما راستش هیچیش نظرمو جلب نکرد. حالا احتمال اینکه قسمت اشتباهیش هم رفته باشم کم نیست. رفتم یه دوری زدم داخلش. اما دیگه حسابی هم خسته بودم. به صورت اتفاقی از سمتی در اومدم که به هتل نزدیک بود. مجدد یه تاکسی گرفتم برای هتل.

همونجا ناهار خوردم و اومدم اتاق بیهوش شدم.

غروب یه مقدار نوت هامو نگاه کردم برای امتحان فردا و هی خوراکی خوردم!

و همزمان هی جواب دایرکت میدادم از استوری هایی که گذاشته بودم!

بعد خواهرزاده کوچیکه زنگ زد که داره میاد بریم شام بخوریم.

دوباره شال و کلاه کردم.

از رسپشن هتل پرسیدم کجا میتونم سوغاتی بخرم؟ گفت افتخاری. که نزدیک هم بود به هتل.

خلاصه با خواهرزاده پیاده روی برفی کردیم و شام خوردیم و براش خوراکی خریدم و بعد اون رفت خوابگاه.

شب برگشتم دوباره یه ذره الکی مرور کردم.

شب راحت خوابیدم.

فردا صبحش دیگه اماده شدم که برم امتحان بدم و اتاق رو هم تحویل بدم. صبحاته ی سلف داشت اما چون کمی استرس داشتم چندان نفهمیدم چی خوردم. با آژانس رفتم تا محل ازمون که داخل دانشگاه تبریز بود.

بعد خب مراحل احراز هویت و پذیرش برای ازمون.

مسئول برگزاری ازمون دو تا اقای مهربون بودن که وقتی فهمیدن من ترکی حالیم نمیشه دیگه فارسی میگفتن و هی براشون جالب بود از رشت اومدم!

خب حالا نتیجه ی آزمون:

ازمون سه بخشه و حدود ۴ ساعت طول میکشه: وربال(ادبیات انگلیسی که شامل کلمات خیلی سنگینشونه. مثلا از یه خارجی بخوای بتونه اشعار حافظ و سعدی رو تحلیل کنه!)، کوانت(ریاضی)، رایتینگ

راستش من خیلی برای بخش ریاضیش وقت گذاشته بودم. منظورم نسبت به رایتینگ و وربال هست.

اما نتیجه کمی برعکس شد.

هر کی GRE داده میدونه که بخش وربالش چقدر سنگینه و چقدر اشک همه رو در میاره. اما در کمال تعجب نمره ی نسبتا خوبی ازین بخش گرفتم!

(نمره ی کوانت و وربال رو میشه بلافاصله بعد از ازمون دید؛ اما رایتینگ رو ۸ روز بعدش میدن)

برای کوانت؛ یه نمره ی متوسط گرفتم. سوالاش خیلی خیلی سنگین بود و نیاز به دقت و مهارت و سرعت عمل خیلی بالایی داشت. تا حدی که من دیگه کم مونده بود سر ازمون گریه کنم و وقتی دکمه ی next رو زدم تا نتایج نهایی رو ببینم؛ قلبم داشت از دهنم در میومد. باز خداروشکر که همین نمره ی متوسطو گرفتم.

رایتینگشم به نظر خودم بد تحلیل نکردم. کلا هم بعد از تافل هیچی ننوشته بودم. حالا تا ببینم نمره ش چند میشه.

کلا هی دارم به وربالم افتخار میکنم :|||

 

امتحان از ساعت ۱۰ صبح بود تا ۲ ظهر.

دیگه از سر جلسه در اومدم چشام جایی رو نمیدید.

وقت نشد ناهار بخورم و دیگه ساعت ۳:۴۵ دقیقه بلیط برگشت داشتم.

 

من نمی دونم میتونم جایی پذیرش بگیرم یا نه. اما این راهی که تو این مدت اومدم خیلی چیزا یادم داده و خیلی مهارت کسب کردم. امیدوارم هر چی که هست ختم به خیر بشه.

 

الهی آمین.

 

 

 

 

۹۸/۱۱/۰۲

نظرات  (۷)

ولی من مطمنم تو بهترین جا پذیرش می گیری ...

من که استوری های برفی تبریز را خیلی دوست داشتم :)

پاسخ:
پناه بر خدا. با دعای دوستای خوبی مثل تو.
منم تازه فهمیدم توی اینستا تو کدومی بس که باهوشم :)))
۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۱۳ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

احتمالا عکس‌ها مربوط به بازار مظفریه باشه:-)

پاسخ:
عهههه... حیف که نمی دونستم...

خسته نباشی دلاور :) پذیرشم می‌گیرید. اصلا شما نگیری، کی بگیره؟!  :)

پاسخ:
مرسی فاطمه جان
انشاالله که خیر پیش بیاد...

آفرین بهت‌ من خیلی سر در نمیارم اما میدونم که همه از وربالش مینالن. آفرینکه حداقل تو این نمره خوب گرفتی. ایشالا اورالت هم خوب میشه، پذیرش هم میگیری و میری و من هم میگیرم و میام و کلی هم همه چی خوب پیش میره ^_^

پاسخ:
مرسی عزیزم
ایشالا ایشالا
خسته شدیم دیگه..
۰۳ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۴۸ مصطفا موسوی

تبریک میگم و یه خسته نباشید جانانه :)

پاسخ:
خیلی ممنون :)

این پست بعد دیدن این همه تلاش خیلی چسبید...بهت افتخار میکنم 

پاسخ:
مرسی زهرا جان :*

الهیییی آمیننن

چرا که نه.

هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه.

کماکان دست راستت رو سر من.

:)))))

من قبلا اینستا داشتم بشقاباتو اینا را می دیدم اما یه مدت ترکوندم.

پاسخ:
نمی دونم... نشد هم نشد دیگه... دنیا که حساب کتاب نداره...
انشاالله تو هم موفق میشی ..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">