مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

این داستان: ایمیل به زهرا

شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۲ ق.ظ

خب، با توجه به اینکه یکی از پیغام خصوصی های قبلیم اسمش زهرا بود، یادم افتاد یه چیزی تعریف کنم.

استادم پروفسور ب، همش خیلی تلاش داشت منو متقاعد کنه که شهر دانشگاه و خود دانشگاه جای خوبیه. در همین راستا یه روزم برام ایمیل چند تا دانشجوی ایرانی رو فرستاد، با تاکید به اینکه اینجا پر از ایرانیه و داره بهشون خوش میگذره :دی

ازم خواست باهاشون ارتباط بگیرم و سوالات ذهنیمو بپرسم.

فکر کنم ۵ تا ایمیل بود، ۳ تا خانم دو تا اقا.

من راستش تمایل و حوصله ای نداشتم.

اما تخیل کردم که نکنه استادم بره از اینا بپرسه که فلانی احیانا بهتون ایمیل زده؟ پس رفتم ایمیل زدم به یکیشون که اسمش زهرا بود.

پرسیدم ایا این فاند کفاف زندگی در اون شهر رو میده؟ ایا راضی هستی از تجهیزات و دانشگاه؟ و سوالاتی از این قبیل.

جوابش این بود:

 

سلام،

تبریک میگم. سوالاتی که پرسیدین در کل خیلی بستگی به شخصیت هر کس و توقعاتش و خواسته هاش داره. من به شخصه از زندگی در اینجا راضی هستم. ....... یه شهر نسبتا کوچک و کم جمعیته که طبیعت قشنگی داره و با اینکه زمستوناش سرده ولی بهار و تابستون خوش آب و هوایی داره. ولی خب شاید زرق و برق شهرهای بزرگ رو نداشته باشه. در مورد فاند هم به نظر من برای یه زندگیه دانشجویی کاملا کافیه و حتی از خیلی از دانشگاههای اطراف بیشتره ولی به هر حال به سبک زندگی و میزان خرج کردن بستگی داره. در نهایت در مورد محیط دانشگاه و امکانات هم باز من شکایتی ندارم و برای زمینه من به شخصه تا حالا محدودیتی ایجاد نشده. امیدوارم جواب هام کمکی بکنه.

موفق باشید

زهرا

 

 

راستش انتظار داشتم کمی گرم تر جواب بده. یا مثلا تهش بگه این شماره منه خواستی تماس بگیر. یا سوالی داشتی بپرس. یا بیشتر در مورد خودم بپرسه.

اما در نظر گرفتم که احتمالا سرش شلوغه. سختشه به غریبه اعتماد کنه و لزومی نداره بخواد باهام گرم تر باشه‌.

 

برای منی که خیلی سخت ارتباط میگیرم، زندگی احتمالی در غربت، میتونه چالش عمیق و البته جذابی باشه.

 

 

 

 

 

۹۹/۰۳/۳۱

نظرات  (۴)

به نظرم بنده خدا خوب جواب داده 

ایشاالله که به زودی برید اوجا :)

پاسخ:
اره بد که نبود:))
من خودم حساسم

سلام 

برات خیلی خیلی خوشحالم از اینکه روزهای خوبی در انتظارته

من هر وقت خسته و کلافه میشم یاد یه حمله ای میافتم که یه روز توی یه پستی نوشته بودی با همچین مضمونی  "من ایمان دارم هیچ تلاشی بدون نتیجه نمیمونه"

پاسخ:
ممنونم^-^
انشالله که بی نتیجه نمی مونه

اسمش زهرا بود ؟؟؟؟ 

آه و فغان از حسادت 

پاسخ:
نگران نباش تمایلی نداشت باهام رفیق بشه :)))

درک میکنم منم بودم توقع همراهی بیشتر داشتم. حالا باز خوبه همسرت هست تنها نیستی

پاسخ:
بله هستن ایشون
اما اگه بریم فاصله ی زمانی و مکانی داریم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">