روزمره نویسی
اوه قلبم
گفتم این دم عیدی گوشیمم خراب شده، حالا خر بیار باقالی بار کن.
صفحه ش نور نارنجی میداد و چشمو اذیت میکرد. دیگه فکرم هزار جا رفت که کجا ممکنه صدمه دیده باشه:| دیگه کم مونده بود به گناهان نکرده هم اعتراف کنم.
آپدیت کردم مجددا و کلی سرچ و حالا گوشی رو خنک بکن و فوتش بده و .... :|
هیچی نهایتا دیدم دستم به یه تنظیماتش بد خورده.
الحمدالله به خیر گذشت.
دیروز هم مودم بازی در آورده بود. دیگه حتی این وسیله ها هم دیواری کوتاه تر از من پیدا نکردن. سر به سر من میذارن.
باتوجه به اینکه پارسال هم لپ تاپم شکسته بود، چشمم ترسیده هی میترسم وسیله هام خراب شه.
بازی تاج و تخت، 5 فصل اول رو دیدم، و الان دارم فصل 6 رو دانلود می کنم. خیلی دوست دارم این سریالو. 5 فصل قبلی رو مفتی دیدم، دیگه گفتم شرم کنم فصل 6 رو خودم دانلود کنم.
آقا واقعا چرا اینقدر سخت شده زندگی. یعنی اگه بخوای حداقل چیزها رو واسه سلامتی داشته باشی( پوست و موی سالم؛ که مستلزم کرم و شامپو و سرم مو هست) و حداقل لوازم آرایشی (که شامل رژ لب و ریمل و عطره)، حداقل 400-500 تومن رو پیاده میشی. بعد حقوق چنده؟ 1 تومن ناقابل حالا یه ذره بیشتر.
چیکار کنیم؟ بو بدیم؟ پوستمون سیاه بشه؟ همیشه عین این زامبی ها باشیم؟ موهامون وز وزی و موخوره ای باشه؟
یکی دو تا گرفتاری نیست که.