مقاله اگین مقاله
امروز داشتم درس میخوندم که ایمیل استادم رسید و بعد خودش تماس گرفت. پوووووووووووووووف دوباره ادیت.
خلاصه که ایشالا این بار که میفرستیم واسه داوره، ریوایز نخوره و قبولش کنه، یا حداقل اگه ایراد میگیره ایراد نگارشی بگیره و علمی نگیره.
خسته مون کرد این مقالهه.
تصمیم گرفتم وقتی ایشالا چاپ شد با یه جعبه شیرینی برم پیش استادم ازش تشکر کنم. واقعا خیلی زحمت کشید واسه مقاله م.
الان یه ندایی بهم میگه بسه بسه اینطوری خودتو وعده نگیر، یه وقت خدای نکرده اکسپت نمیشه باید بشینی گریه کنی :| یعنی میخوام بگم تا همین حد منفی نگرم من.
نگرانی هام خیلی زیاده اما سعی میکنم بهشون فکر نکنم و کارای مثبت انجام بدم. یعنی خب نهایتا همه چی به پول برمیگرده. اما خدا روشکر اینقدر خوشبخت هستم که به آینده فکر کنم تا حالم بهتر شه.
از بدبختی بقیه خوشحال نمیشم مسلما، اما کارگری که باید نون شب بیاره واسه زن و بچه ش و کارخونه ش ورشکست شده، یا کارگری که چندین ماهه حقوق نگرفته، یا کسی که ورشکست شده، یا کسی که بی هدف داره روزگذرانی میکنه، همه ی اینا شرایط بدتری هستن که منم میتونستم جاشون باشم و اینطوری خودمو دلداری میدم! چاره ای نیست!!
چقد این جمله ات خوب بود.