مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

پیک موتوری یا منشی. مساله این است.

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ ق.ظ
سرما خوردم و عطسه امانم رو بریده. چشمام خیلی میسوزه. فردا نوبت دندان پزشکی دارم.
میدونم اگه این بار هم نرم پول رو حیف و میل میکنم. به قول خواهرم: میری همه رو پنیر میخری!
امیدوارم با قرص و دارو حداقل از میزان عطسه کم بشه.
امروز منشی دکتر دندان پزشکی هزار بار زنگ زده. چند باری تاکید کرده که حتما بیام، چند باری هم زمان رو این ور اون ور کرده.
واقعا انگار که داره آپولو هوا میکنه.
همیشه خودم رو تو موقعیت های مختلف شغلی میذارم (فارغ از کلاس کاری و موقعیت اجتماعی)، تا ببینم میتونم اون کار رو به خوبی اتجام بدم و دوستش داشته باشم یا نه.
امروز چند باری تخیل کردم که آیا منشی خوبی میشم یا خیر.
جواب منفی بود. چون هم خیلی تکراریه، و هم اینکه نیاز نیست زیاد از مغز و تخیلت استفاده کنی و به تدریج روحیه ی تنبلی پیدا میکنی مثالش هم اینکه به 10 نفر تو نیم ساعت وقت میدن و خب روزت از یه جای معینی شروع میشه و با انجام یه سری کارای روتین میگذره، تا که تایم کاری تموم بشه. 
شغل قبلیمو به خاطر اینکه هر روز داشتم با یکی بزن بزن و دعوا میکردم یا وقتی بازرسا میومدن و من نقشه میکشیدم چجوری سرشون کلاه بذارم یا دست به سرشون کنم، که اکثرا هم موفق بودم، دوست داشتم. هیجان انگیز بود.

نهایتا اینکه پیک موتوری پیتزا رو به منشی بودن ترجیح میدم. چون هم آدم سوار موتور میشه (که من عاشقشم) و هم اینکه حداقل دنبال آدرس میگردی، که خودش کلی جذابه؛ راحت به مقصد نمیرسی.
۹۷/۰۵/۰۲