مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

دخترعمو

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۱۴ ق.ظ

من یه دخترعمو دارم که همسن مادرمه و در واقع دوست مادرم محسوب میشه.

شاید از این اختلاف سنی تعجب کنین. اما پدرم بچه ی آخر بوده، به خاطر همین همسرش (یعنی مادرم) همسن خواهرزاده ها و برادرزاده هاش بوده.

مادرم عاشق خانواده ی باباست و شدیدا دوستشون داره.

با اینکه زندگی پر فراز و نشیبی داشته، اما هیچ وقت نشنیدم از خانواده ی بابا بد بگه و حتی تو خیلی از موارد جلوی بقیه سینه سپر کرده براشون.

در هر حال بچه ها هم عموما دنباله روی رفتار مادرشون هستن و سعی میکنن همون رفتار رو در زندگی خودشون هم داشته باشن.

این شده که من هم خانواده ی پدری رو (با اینکه به خاطر پاره ای از مشکلات کمتر دیدمشون) خیلی دوست دارم و همیشه آرزو دارم در آینده نسبت به خانواده ی همسرم، عملکردم مثل مادرم باشه.

خلاصه.

داشتم می گفتم.

این دخترعموی من که پرستار بازنشسته ست، من رو خیلی دوست داره. روز اولی که به دنیا اومدم، اولین کسی بوده که منو در آغوش گرفته و خب الان هم نسبت به من بیش از اندازه لطف داره.

امروز خواهرم زنگ زد بهم.

گففت دختر عمو زنگ زده و نگرانه که آیدا چرا تو اینستاگرام نیست و دلم برای عکسایی که میذاره تنگ شده.

خواهرم براش توضیح داده که مشکلی نیست و خودش خواسته از کارهاش عقب نیفته.

بعد هم دخترعمو به من زنگ زد و حسابی ناز و نوازشم داد. گفت که یه بخش بزرگی از "رنگ" در اینستاگرام کم شده و نبودم کاملا حس میشه.

من؟ از غروب بهترین حس های دنیا رو دارم.

شاید اسمش دلخوشی های فندقی باشه، اما به این فکر میکنم مگه خوشبختی چیزی غیر از اینه که مطمئن باشی چندین نفر هستن که وجودت و سلایقت رو دوست دارن و نبودنت رو حس میکنن؟

نظرات  (۷)

یکی از چیرایی که من همیشه بهش فک میکنم همینه. که اگه مردم، کسی ناراحت میشه؟ ناراحت واقعی.. یعنی من براش اونقد ارزش داشتم، اونقد تو زندگیش پررنگ بودم که حالا نبودم اذیتش کنه؟
پاسخ:
ای بابا خدا نکنه...
ازین فکرا نکن....
اره خدایی دختر  عمو به نکته اساسی اشاره کرده رنگ کم شده اون پیج غذا عالی بود
پاسخ:
مرسی :))
روزهات پر از این دلخوشی ها، عمیق و ماندگار
پاسخ:
مرسی عزیزم ^_^
یه حسی بهم میگه این دخترعمو چیزی فراتر از دخترعموئه😁
نه؟؟
من فقط دوتا دخترعمو دارم.یکیشون که بچه ست.اون یکی هم که قبلا باهاش رابطه خوبی داشتم،از دو سال پیش که با پسرعمه م ازدواج کردم خودش و مادرش باهام حرف نمیزنن🙄😐
پاسخ:
از دست تو :)) نه بابا. همه ی بچه هاش ازدواج کردن و کلی نوه و اینا داره؛ خیالت جمع :))

عجب شانسی داری که، چرا حرف نمیزنن :دیییی
من اگه همه اکانت هامو هم توی همه شبکه های مجازی دیلیت کنم و سیمکارتمم بسوزونم باز هیشکی متوجه نبودم نمیشه :(
همین حالاشم اصلا گوشیم بی دلیل روشنه 
پاسخ:
یه نکته رو یادم رفت بگم تو پست:
خب ببین من شخصا رفتار ذاتیمه، که هر کاری که دارم میکنم رو بوق و کرنا میکنم.
چه زبان چه اشپزی چه هرچی. نمیگم خوب یا بده.
حالا در حال چون کارامو بروز دادم طی چند سال؛ حالا که نیستم متوجه میشن.
ولی خب کسی که فقط لایک کنه و زیاد از خودش و کاراش نگه بقیه خب کمتر متوجه میشن. دلیل بر این نیست که دوستت ندارن.
ولی دوست مون راست میگه....بعضیا چه باشن چه نباشن معلوم نمیشه.
از اینکه سعی کردی امیدوارمان کنی بسیار ممنانیم
پاسخ:
بخدا تعارف نبود حرفم :||
آخ که بعضیا چقدر انرژی مثبتند...
خدا زیادشون کنه...
پاسخ:
بله واقعا..انشاالله..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">