مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

گیله وا، از زبان یک گیلک

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۲۱ ب.ظ

سریال گیله وا رو ببینین. هر شب شبکه ی 3 ، حوالی ساعت 9 شب.

حداقل میشه گفت به شعور مخاطب احترام گذاشتن و مثل ستایش ملت رو یه مشت .... فرض نکردن.

هر چند بازیگرها چون گیلک نیستن نمی تونن نقش یک گیلک رو واقعا ایفا کنن. اما خب رفتار غلیظ رو اگه بخوان نشون بدن احتمالا فقط مخاطبشون همین گیلانی ها باشن و برای بقیه ی قومیت ها جذابیت نداره.

اما نکات خوبی رو رعایت کردن:

گیلک ها غذا رو با دست میخورن. مخصوصا غذاهای محلی رو. در زمان های قدیم از قاشق به ندرت استفاده میشده. هنوز هم مادرم و دایی هام ترجیحشون برای غذاهای محلی و جمع های خانوادگی با دست غذا خوردنه.

 

گیلک ها در زمان های قدیم برای صبحانه هم برنج می خوردن (اگر اشتباه نکنم در یک صحنه از سریال هم نشان داده شد). همونطور که میدونین گیلان سرزمین برنج هست و احتمالا چون در قدیم نان کمیاب تر بوده، این انتخاب رو ترجیح دادن. مادرم میگه ما وقتی بچه بودیم شاید ماهی یک بار نان می خوردیم و بقیه ی وعده های غذاییمون دائما برنج بود. هنوز هم پیرمردها و پیرزن های سن بالا، برای صبحانه برنج میخورن.

 

همونطور که توی فیلم میبینین، تزئیین خونه ی گیلک ها در روستا، سیرهای ریسه شده و پیازهای ریسه شده هست که به ایوان یا آشپزخونه وصل میکنند و در زمان نیاز استفاده ش می کنند. الان هر چند خونه ی ما در روستا نیست اما در آشپزخانه ی ما هم یک ریسه سیر و پیاز آویزوونه :)

 

پسرهای روستایی همینقدر لاغر و تیز و بز هستند. چون کار اصلیشون کشاورزیه و به خاطر کار زیاد، دیگه چربی اضافه ای توی بدنشون نمی مونه.

 

این ها نکته های خوبی بود که توی سریال دیدم و نشون دهنده ی زندگی یک گیلک واقعی بود.

هر چند از انتخاب حمیدرضا پگاه تعجب میکنم. یا کاش حداقل تمرین میکرد به لهجه ی غلیظ فارسیش کمی لهجه ی گیلکی بده! و اینکه امشب از گریم میرزا کوچک خان (بهروز شعیبی) هم خوشم نیومد، حالا شاید در قسمت های بعد بهتر بشه.

خلاصه که سریال رو ببینین و اگه دیدین و خوشتون اومد یاد من بیفتین :)

 

+راستی، اگه گذرتون به رشت افتاد، موزه ی میراث روستایی رو به هیچ وجه از دست ندین. همون موزه ای که لوکیشین بیشتر فیلم هاست!

 

 

 

 

 

۹۸/۰۸/۱۱

نظرات  (۶)

۱۱ آبان ۹۸ ، ۲۳:۲۲ لیانا وزیری

من اون موزه رو رفتم.عالیه،عااااااااالییییی.خیلی خوشم اومد.

پاسخ:
آره خیلی زیباست ^_^
۱۲ آبان ۹۸ ، ۰۸:۱۲ مصطفا موسوی

یادمه یه زمانی گفته بودم تصور من از گیلان فقط جنگله! و تو ناراحت شده بودی:)) البته تو عالم بیست سالگی@

پاسخ:
آره ولی یه زمانی فقط جنگل بود الان دیگه نیست ^_^
۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۱:۳۷ زهرا طلائی

امان از گیلان

به اندازه قرن‌ها دلم براش تنگ شده

پاسخ:
واقعا دلتنگی هم داره^-^
۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۱:۴۹ زهرا طلائی

میشه برای گیلان، رنگ و بوهاش مرد

میشه برای رشت و محله ساغری سازان مرد

پاسخ:
یکی از همکلاسی های ارشد اهل کرمانشاه بود.
ترم اولی که اومده بود گلایه داشت و گریه میکرد که چرا باید از شهرش دور باشه.
سال اخر هم وقتی داشت میرفت باز گریه میکرد اما این بار به یه دلیل دیگه: طاقت دوری از رشت رو نداشت!

کاچی به از هیچی.

البته خب یک گیلانی میفهمه که این سریال چه چیزهایی کم داره. ولی خدائیش از لحاظ ساخت فیلم سریال کوچک جنگلی یه چیز دیگه بود و خیلی خوش ساختتر. البته نگاه این فیلم کاملا از زاویه ی دیگه ای هست. از حمیدرضا پگاه خیلی خوشم میاد ولی نه برای این نقش. یک سکانس داشت که توی قهوه خانه نشسته بودند و ملت نشسته بودند و پگاه حرف میزد نهایت شاید دو نفر صحبت کردند. قهوه خانه ها در قدیم و شاید همین الان هم بشه گفت نقش مهمی در ساختار اجتماعی شمال کشور بخصوص گیلان داشت و داره و نقطه کانونی در ارسال و دریافت خبر و اتخاذ تصمیم بوده و برا خودش مجلسی بوده. ولی توی این فیلم اینگونه نشان داده نشد. یه عده اومده بودند که چایی بخورند و به صحبتهای دو نفر گوش بدن. 

و یه چیزی دیگه ، تا اونجایی که من میدونم اون موقع ها توی اینطور مسائل عشق و عاشقی و نامزد بازیها ملت اینطور روشنفکرانه برخورد نمی کردند :)))

اینهمه گفتم که آخرش بگم یادم رفت بگم سلام :)))

سلام همشهری...

پاسخ:
اون سریال قدیمیه رو من ندیده بودم..یعنی فک کنم زمان بچگی من پخش میشد
آره بابا کجا دختر و پسر رو تنها میفرستادن برن لب رودخونه :))))
دیگه برای جذب مخاطب دارن ازین حربه ها استفاده میکنن :))

علیک سلام برار :)

یعنی من یه همولایتی پیدا کردم؟!

پاسخ:
آره ظاهرا :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">