طلای جدید و واکسن
خب امروز روز شلوغ اما باحالی داشتم.
صبح رفتم واکسن های سه گانه (سرخک سرخجه و اوریون) و مننژیت چهارگانه رو زدم و دیگه کارت واکسن گرفتم.
اقاهه گفت کمپرس سرد و بعد گرم کن. اما من تا این لحظه هیچ فرصت نکردم.
بعد گفت ممکنه سردرد و التهاب در چشم و اینا بگیری که خب چیزی نیست.
شانس اوردم دانشگاه نرفتم. صبح اول وقت زنگ زدم گفتن مسئول مربوط امروز نیست و کلا از اون دانشگاه بپرس شاید بگن براشون الکترونیکی بفرستیم مدارکو قبول کنن. که ایمیل زدم پرسیدم، خداروشکر اوکی دادن.
بعد ظهر خونه اقای محترم اینا بودم. عصر دکتر پوست و بعد قسمت جذاب ماجرا: طلا🤭
تو همین گلسار چندین تا طلا فروشی نگاه کردیم و البته من از قبل می دونستم چی میخوام. دستبند کارتیر یا حالا همون کارتیه.
با چند تا سکه ای که داشتم و یه مقدار پول و همه و همه یه دستبند کوچولو گرفتم که خودم خیلی دوستش دارم ^-^
به این قصد گرفتم که با ساعت ازدواجم بندازم به عنوان پشت ساعت. منتها الان تنهایی تو دست راستمم انداختم و قشنگه.
من میخواستم یه گوشواره کوچولو که قبلنا شرکت بهم عیدی داده بود رو هم بدم که نیاز نشد. حالا وسوسه م گرفته که یه مقدار پول بذارم سرش یه گوشواره درشت تر بگیرم. که احتمالا دیگه فرصت نکنم دنبال همچین کاری برم.
دیگه اینم بُعدِ خاله زنکی من.
پنجشنبه هم خونه پژمان اینا هستیم بابت تولدش. موافقین که کادو خریدن برای مردا خیلی سخته؟