things are a little crazy
در مورد نذر باید نوشت؟
البته من اکثر اوقات نذرامو زودتر از بر آورده شدن خواسته م ادا می کنم.
منتظر ویزاییم و تا الان هر چقدر کارا سخت بود، این پروسه ی انتظار از همه ش سخت تره.
ما اگه خدا بخواد ویزا میشیم منتها مشکل اینجاست که اگه چند روز بیشتر طول بکشه با توجه به اون قانون 14 روز خارج از ایران، به این ترم نمی رسیم.
اینطوری نیست هر زمان ویزات اومد دستت پاشی یا علی بری.
تاریخ ورود از شروع کلاسا نباید گذشته باشه وگرنه تو فرودگاه مقصد گیر میدن که اوغور بخیر کجا میری :|||
در هر حال خدا خودش می دونه چیکار داره می کنه و میدونم که حواسش هست. هیچ چیزی رو نصفه نیمه که نمیده.
تا الانش جور شده. یا به این ترم می رسیم، یا اگه نرسیم هم لابد مصلحت اینطور بوده.
+امروز دانشگاه لیسانس و فوق لیسانسم فرز شده بود مدارکو سریع ایمیل کرده دانشگاه مقصد. به به. چی میشد ما دانشجو هم بودیم ما رو دق نمی دادین.
+امیدوارم وسوسه ی خرید یه ساعت جدید توی قلب و مغز و ذهنم خورد و خمیر بشه. بچه چرا تو رو هول و ولا گرفته؟ مگه بیش از اینکه که بیشتر از 30 کیلو بار نمیخوای ببری؟ چیکار کنیم این خرت و پرت هاتو؟
حالتو خریداریم آیدا خانوم. دل بد مکن. منتظریم از قلب آمریکا پست بذاری، هی بپرسیم عه ببخشید اونجا ساعت چنده الان:)