ببخشید اگه فضولی نباشه…
لوبیا پلو پختم. برای چند وعده که روزهای اینده بتوانم به دانشگاه هم ببرم.
دعوت پیک نیک امروز بچه ها را قبول نکردم چون رمقی برای جواب دادن به اینکه پژمان چرا هنوز نیامده را ندارم.
یک نفر توی اینستا دایرکت زده ببخشید فضولی نباشه.... بعد در مورد نیامدن پژمان پرسیده.
برایش ننوشتم که چرا اتفاقا فضولی است.
می خواستم برایش بنویسم وقتی خودم چندین جا تریبون دارم و حرفی ازش نمیزنم و تو میپرسی فضولی است.
اما ننوشتم. فقط پیغامش را سین نکردم.
دیگری نوشته همسرت دلتنگی نمیکند؟
میخواستم بگویم نه! چون ما از هم متنفریم لابد و از هم بدمان می اید!
اما ننوشتم. فقط گفتم مگر میشود دلتنگی نکرد.
از میزان کنجکاوی بقیه در زندگی ام متنفرم.
من هیچ وقت از فلانی نپرسیده ام چرا بچه دار نمیشوی. هیچ وقت از بساری نپرسیده ام شغل شوهرت چی هست دارید چکار میکنید؟ هیچ وقت از فلانی نپرسیده ام کی ازدواج میکنی یا حقوقت چند است؟
من همیشه مراقب بوده ام سوالاتم کسی را نرنجاند.
و بعد ادم هایی که هیچ اطلاعاتی ازشان ندارم (یا خودم نپرسیده ام، یا خودشان انقدری سکرت هستند که حتی اسمشان هم مجازی است!!) از من همه ی اطلاعات زندگی ام را می خواهند!!!
هنر ایگنور کردن را باید به مابقی هنرهایم اضافه کنم!
از قول من بهشون بگو تو زندگیت از عبارت به من چه زیاد استفاده کن تا عبارت به تو چه رو نشنوی.