در مورد خدای خوش اخلاقم که یک چوب جادویی دارد و بسیار شوخ طبع و مهربان است
فکر کنم چند بار در مورد قلک نوشتم قبلا.
قلکی که چند ماه پیش خریدم تا پولی که توش جمع میشه رو برای محرم خیرات کنم.
بعد با آقای محترم گفتیم چون حالا حالاها قلک به این عریض و طویلی پر بشو نیست، تا سال بعد این موقع صبر کنیم و بعد بشکنیمش و کاربری نذرمون رو هم عوض کردیم :دی
(البته که نذری م رو هنوز ادا می کنم، منتها از سورسی جدا از قلک)
خلاصه، الان آقای محترم هر بار دامن کشان برام سکه میاره تا بندازم تو قلکمون تا ایشالا تا سال بعد این موقع بتونیم پرش کنیم :))
امروز عصر میرم برای نذری کوچکم خرید کنم و بابتش ذوق دارم.
جدای این حرفای تکراری، می خوام بگم بعضی اوقات بعضی چیزا فقط تمسکه، به یه نیروی ماورایی که امید داری بتونی مراحل سخت زندگیتو پشت سر بذاری و وقتی به بالای قله رسیدی و عرقتو پاک کردی، به مسیر پشت سرت نگاه کنی، نفستو به سنگینی اما با شوق بیرون بدی و از اون نیروی ماورایی تشکر کنی.
نهایتا می خوام بگم فارغ از هر دینی و هر آیینی، نیاز آدمیزاده که به یه قدرت برتر چنگ بندازه، حداقل برای آرامش قلبش.
این روزها هم، تنها دلخوشی و امید من و آقای محترم همون نیروی برتره که قراره کمکمون کنه، که مطمئنیم کمکمون می کنه، هر چند این قدرت برتر تو مشخصات ذهنی هر کدوممون یه جور خاص تعریف شده باشه :)
همونطور که خودت هم ایمان داری هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه.انشاالله که تلاشها و زحمت هات خیلی زود به ثمر بشینه و از نتیجه دلخواهت لذت ببری.