مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

من خیلی به این فکر کردم که چیا باعث شده اعتماد به نفس کافی نداشته باشم یا چیا باعث شده که بابت همه چیز بیش از اندازه غصه بخورم یا چیا باعث شده که همیشه به صورت آش دهن سوز نگران کارای بقیه بیشتر از خودشون باشم.

خیلی اوقات ربطش دادم به احوالات بچگی. بعضی اوفات فکر کردم که ارثی هست(از طرف مادر)

اما تهش نتیجه گرفتم هر چی که بوده باید تا حالا می تونستم تغییرش بدم. چرا تغییرش ندادم؟ چون به هیچکی اعتماد ندارم. نه روانشناس نه هیچ کس دیگه ای. هیچ کس رو قابل نمی دونم نصیحت و راهنماییم کنه. مغرورم. خودم هم وقت نمی کنم تنهایی بشینم در موردش سرچ کنم. نتیجه چی میشه؟ روز به روز زیر چشم ها گودتر، غصه به دوش تر، خم تر، خسته تر

و روز به روز در حال مقایسه ی خودم با بقیه که بیکار و بیعار دارن از شرایط موجودشون، هرچی که هست، استفاده ی کافی و وافی رو میبرن.

همیشه کسی که باید غصه ی پول رستورانو بخوره من بودم، همیشه کسی که مراقب بوده زیاد خرج نکنه من بودم، همیشه کسی که تو انجام کارا و به دوش کشیدن مشکلات پیشقدم شده من بودم، کسی که به جای بقیه حرف خورده، به جای بقیه جواب داده، به جای بقیه توجیه کرده و .. .

این من بودم که برای لیسانس نخواستم شبانه بخونم گفتم الا و بلا باید روزانه باشه تا به خانواده م فشار مالی نیاد عوضش رشته ی مورد علاقه مو نرفتم.

این من بودم که با ماهی 5 تومن خرجی هم راضی بودم و صدام در نیومد.

این من بودم که تو محل کار مسئولیت دو تا شغل جدا رو به دوش کشیدم و انتظارها رو از خودم چند برابر کردم.

من بودم که همیشه پیش پیش گفتم تولدم به فلان تاریخه نزدیکه کادو نمی خوام. یا گرون میشه من اینو نمی خوام. یا همینو دارم همینو استفاده می کنم. یا دیر میشه دور میشه سوز میشه ساز میشه من با همین شرایط موجود راضی ام همین خوبه همین بسه.

این من بودم که حتی یک ساعت کلاس زبان نرفتم. ساعت ها نشستم پشت سیستم و چشمام رو کور کردم به هوای هزار تومن ذخیره کردن.

 

من همیشه کوتاه اومدم کم خواستم خجالت کشیدم حرف دلمو نزدم مراعات کردم مراقب بودم. تو خندیدنم تو خرج کردنم تو لباس پوشیدنم تو آرایش کردنم.

من صبر کردم صبر کردم صبر کردم صبر کردم و صبر هرشب مثل یه چیکه اشک چکید رو بالشم.

من همه ی این کارا رو کردم هر چند کسی ازم انتظار نداشت هر چند کسی ازم نخواسته بود.

ارثی بود یا باقیمونده ای از کودکی من اینطور بودم. من اینطور بودم چون فکر میکردم راه رستگاریه. که این راه بهتره، مسیرو صاف میکنه.

 

نمی دونم دو سال دیگه همه ی این صبر کردن ها و نخواستن ها و مراعات کردن ها رو حماقت می دونم یا ازشون خوشحال و راضی ام.

نمی دونم، اما امیدوارم کائنات جوابمو به صورت شایسته ای بده.

 

 

 

+آیدا می میرد، ذلت نمی پذیرد. من یا امتحان رو خوب میدم یا میترکم.

 

+در روز هرچقدرم کار انجام بدم اما یادداشتشون نکنم، ته شب حس میکنم هیچ کاری نکردم. بنابراین امروز میخوام کارهای فردا رو بنویسم که تهش اینقدر احساس پوچی بهم دست نده.

 

 

۹۸/۰۷/۲۶

نظرات  (۳)

وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ 

سوره نحل ایه ۱۲۷ 

 و تو (ای رسول) صبر و تحمل پیشه کن که صبر تو تنها به (توفیق) خداست، و بر آنها (که ترک کفر و عناد نمی‌کنند) غمگین مشو و از مکر و حیله آنان دلتنگ مباش.

ابدا غمگین نباش خدا حواسش هست ...می دونم که هست ...

 

پاسخ:
مرسی ابان.. چند بار خوندمش و خیلی اروم شدم...

ان شاالله که کائنات جواب زحماتت رو به بهترین شکل میده🙏آینده روشنی در انتظار توست😍

پاسخ:
مرسی عزیزم :*
۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۳:۰۰ مصطفا موسوی

کاملا منو یاد خودم انداخت

البته ممکنه هرکی اینو بخونه فک کنه خودشم صبور ترینه. اما من یکی از یادآوری اطرافیان میفهمم دارم زیادی رعایت میکنم. هنوز خسته نشدم ولی. تو ام خسته نشو

پاسخ:
سعی خودمو می کنم..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">